چهارشنبه، آذر ۲۶


صدام حسين بهمراه همسر اولش

مسعود بهنود:سال 1976 اولين باری بود که صدام حسين به ايران می آمد اما در حاشيه ميهمانی شام اميرعباس هويدا در کاخ وزارت خارجه، صدام برای ما روزنامه نگاران فاش کرد که در دوران جوانی بارها به داخل خاک ايران آمده و از کرمانشاه هم خاطراتی داشت...

در نتيجهء ارتباط تلفني ديشب ما معلوم شد که صداي من از وبلاگم نازتره و صداي اون هم با من دختر عمه است :) بعدش هم اينکه آدم بهتره بجاي ايران رفتن پاشه بياد وين حال دختر دائيش رو بپرسه!!!

شنبه، آذر ۲۲



تگرگي نيست ، مرگي نيست

صدايي گر شنيدي ، صحبت سرما و دندان است

من به هيچ چيز ديگهء اين نوشتهء خورشيد خانوم کاري ندارم چون مخاطبش نامعلومه و من هم خبر ندارم که طرف چي نوشته اما از اين قسمت نوشته اش حرصم ميگيره که نوشته: هم دلم می خواد و هم دلم نمی خواد از ايران برم. ولی مجبورم!!!
نميدونم اين خارج رفتن ايدزه٫و باست يا نميدونم سرطان خونه که هرکس ميخواد انجامش بده سريعآ دنبال يه دليلي ميگرده که توجيهش کنه و بهترينش هم ميشه همين مجبور بودن...
آخه مادر جان کي آدم رو مجبور ميکنه اينهمه از اين وزارت خونه به اون وزارت خونه و از اين سفارت به اون سفارت بدوه...اين فرمو پر کنه و اون سند رو بياره و دست به دامن هزار نفر بشه تا کارش درست بشه و تازه پاش برسه به يه مملکت ديگه و تازه مشکلاتش شروع بشه : يادگيري فرهنگ و مملکت جديد يک طرف و دست و بنجه نرم کردن با دلتنگيهاي غربت و عادت کردن به محيط جديد يک طرف ديگه...
تازه مگه همين خورشيد خانوم نبود که همين چند وقت بيش نوشته بود:يک شوهر خوب که بتونه ديوانه بازيهای منو تحمل کنه، امکانات زندگی خوبی داشته باشه و منو از اين ديوونه خونه بياره بيرون خيلی هم خوبه
خوب بس وقتي آدم آگاهانه و با نيت قبلي کاري رو انحام ميده ديگه حرف زدن از اجبار و اين حرفها يه ‌‌ذره غير منطقي بنظر ميرسه...راحت ترش اينه که آدم بگه من تصميم گرفتم که براي دستيابي به امکانات و زندگي بهتر مملکتم رو ترک کنم و والسلام بخدا درد نداره هيچکسم آدم رو به بي وطني متهم نميکنه...

چهارشنبه، آذر ۱۹

من سالمم و حالم خوبه وايــــــــــــــــــــــــــن هوا کار ريخته رو سرم...

جمعه، آذر ۱۴

فکرشو بکن چهار هفته پيش استاده موضوع Referat رو بهمون داده ٫سه هفته پيش گروهبنديمون کرده ٫ هفته اي که مياد بايد‌* Presentieren اش کنيم بعدش تازه امروز که يکي از اعضاي گروه همت کرده و به بقيه ايميل زده معلوم شده که هيچکوممون نه متن Referat رو داريم و نه ميدونيم از کجا ميشه پيداش کرد!!!!

آخرين رويدادهاي ورزشي ايران در سايت بدلباس ترين و بدتيپ ترين مجريان ورزشي جهان(سايت ورزش ايران)!!!

وبازهم ابراهيم نبوي:
خامنه ای مثل راديوی خراب می مونه: هر وقت يه ضربه بهش بزنی يه صدای ناهنجار می ده و همه چيزو می ريزه بهم، همه به اين نتيجه رسيدن که بايد بندازنش دور ولی از بس بهش عادت کردن کسی جرات نداره اين کارو بکنه.

چهارشنبه، آذر ۱۲

امان از دست مردم
You have to understand that the average Iranian family lives for the mardom, their neighbors and relatives. They don't have an individual life: everything is done to satisfy the opinion of the mardom. The clothes you wear, the car you drive, the parties you have, your life and soul, everything is for the mardom. The typical Iranian family would rather see their son dead than gay

آخيش چقدر بحث کردم اصلآ بقول اين بچه بحث خونم افتاده بود پايين بخدا...خوبيش اينه که هر چند وقت يه دفعه مامان جونم با اين جر و بحثها يادم ميندازه واسهء چي پا شدم اومدم اينجا واينهمه دوري رو تحمل ميکنم و سال تا سال ايران نميرم...همينکه مياد يادم بره شروع ميکنه ...
ميگم مادر من عزيزم من اون موقعي که توي خونه بغل دستت بودم و زير يه سقف باهم زندگي ميکرديم کار خودم رو ميکردم و حرف احدي رو هم گوش نميکردم واي به الان که دستکم چهار ساعت تفاوت زماني و چند صد هزار کيلومتر تفاوت مکاني داريم...
ميگم بابا من تا يه ماه ٫دوماه نميدونم حداقل دوسه هفته با اين آدمي که سه ساله بعنوان دوست پسر با منه اما در اصل دور از منه نباشم که هيچکدوم نميفهميم اون يکي چجوريه...اصلآ اگر دوست پسر من اينجا بود يا بطور کل اينجايي بود شما از کجاي دنيا خبر دار ميشدي که ما چند بار تو هفته همديگرو ميبينيم٫چه ميکنيم يا اينکه اصلآ با هم زندگي ميکرديم هان؟؟؟؟
حالا وقتي من با کمال صداقت ميگم يه هفتهء تعطيلات رو ما ميخوايم با هم بريم يه گوشهء دنيا و ببينيم اصلآ اين دوتا موجودي که قبلآ حداکثر دوسه بار تو هفته هم رو ميديدند و الان هم دقيقآ يکسال و سه ماهه که رنگ هم رو نديدند باز هم ميتونند حرف هم رو بفهمند و با هم باشند ميگه منم بايد اونجا باشم يا اينکه پاشو بيا ايران...
امان از دست اين نسل ماقبل انقلاب که به هيح صراطي مستقيم نميشند...اونوقت ميگن چرا نسل ماپنهانکار و دروغگو شدند خوب همينه ديگه...آدمي که ظرفيت شنيدن حرف راست رو نداره بايد دروغ بشنوه...

بايگانی وبلاگ