دوشنبه، خرداد ۸

مشکلات زبانی

مشکلات زبانی

چند وقتی است که بطور جدی شروع به تمرین زبان انگلیسی کرده ام...سعی میکنم حتی الامکان فیلمها را به زبان انگلیسی ببینم و یا رادیوی انگلیسی زبان گوش کنم...هرشب هم خودم را موظف میکنم دستکم چند صفحه ای کتاب و یا مقاله بخوانم...برای تشویق خودم هم کتاب گتسبی بزرگ اثر اسکات فیتز جرالد را خریده ام و صبحها موقع صبحانه و شبها پیش از خواب یکی درمیان چند صفحه ای از آن و یکی دو صفحه از مقالهء مفصل نیوزویک در مورد کد داوینچی میخوانم...
اولی که آلمانی را شروع کرده بودم باخودم میگفتم اگر آلمانیم به حدی برسه که بتونم کتاب قصه های برادران گریم رو که از یکی از اقوام خارجی هدیه گرفته بودم را روان بخوانم عالیست...امشب داشتم فکر میکردم اگر انگلیسی ام به پایهء آلمانیم برسد دیگه هیچی از خدا نمیخوام...

جمعه، خرداد ۵

توطئهء سوسکی

اوج روحیهء دائی جان ناپلئونی و تئوری توطئه پردازی ملت را میشود در اظهار نظر آنهایی شنید که معتقدند به کار بردن واژهء نمنه در کاریکاتور بحث برانگیز روزنامهء ایران در صفحهء مربوط به کودکان با هدف توهین به هموطنان ترک زبان انجام شده...
راستش وقتی ملتی تا این حد دچار توهم توطئه باشند و برای چنین موضوع پیش پا افتاده ای به خیابانها بریزد دیگر خوش خیالی است اگر انتظار درک و مشارکت در موضوعات پیچیدهء اجتماعی سیاسی را از آن داشته باشیم...
هرچه بیشتر میگذرد میبینم که خالق "سناریوی انرژی هسته ای حق مسلم " خوب دست این ملت را خوانده و بیشتر ایمان می آورم که حاکمان هر سرزمینی برازندهء مردمان آن هستند...

پانوشت
:از این ها بدتر اون گروهی هستند که جوگیر شده اند وحکم به اعدام کاریکاتوریست ملعون روزنامهء ایران به جرم دامن زدن به اختلافات قومی میدهند...بعضی وقتها آدم نمیداند به بعضی کارهای این ملت باید بخندد یا گریه کند...

نوشتهء ماندانا دروصف ملت جوگیر!
لیاقت ما همین است نوشته ای از فرهاد رجبعلی در باب تخیلات کاریکاتوری ملت همیشه در صحنه

یکشنبه، اردیبهشت ۳۱

مسلمانان شرابخوار

مسلمانان شرابخوار

موضوع همپیوندی ( اینتگراتسیون آلمانی یا اینتگریشن انگلیسی) مهاجران در کشور میزبان و مشکلات مربوط به تفاوتهای فرهنگی از جمله مسائلی است که بعد از فاجعهء یازده سپتامبر و قوت گرفتن تئوری جنگ تمدنهای ساموئل هانتینگتون در مرکز توجهات دولتهای غربی و از جمله کشورهای اروپای مرکزی قرار گرفته...
شورش های جوانان نسل دومی عرب در شهرهای فرانسه...انفجار متروی لندن توسط جوانان پاکستانی تبار انگلیسی از جمله زنگ خطرهایی است که اهمیت حیاتی این موضوع را برای مهاجران و نیز برای کشورهای میزبان نشان میدهد...سوال مهمی که در این زمینه وجود دارد حدود و مرزهای این همپیوندی است...در حالیکه بسیاری از مهاجران انجام اعمال مذهبی و پایداری به آداب و سنن پدری شان را جزء غیر قابل تفکیک هویتشان میدانند...کشورهای غربی تغییر و یا کنار گذاردن بسیاری از این آداب و سنن را شرط غیر قابل انکار همپیوندی میدانند...مشاجرات مربوط به حجاب مدتهاست که بخش ثابت اخبار مربوط به مهاجران مسلمان در اروپا را تشکیل میدهد...
جدید ترین خبر در این زمینه انتشار تحقیقی پیرامون مهاجران مسلمان ترک و بوسنی تبار در اتریش و میزان آمادگی آنها برای همپیوندی در این کشور بود که نشان میداد چهل و پنج درصد مسلمانان هیچ تمایلی به این موضوع ندارند و به گفتهء وزیر کشور اتریش باوجود آنکه سالها در این کشور زندگی میکنند و حتی از لحاظ حقوقی شهروند اتریشی محسوب میشوند علاقه ای به تطبیق خود با فرهنگ کشور میزبان ندارند...در این میان موضوعی که فراموش میشود همان حدود و مرزهایی است که برایاین همپیوندی از سوی کشور میزبان اندیشه میشود...حدودی که تطابق با آنها در حقیقت زیر پا گذاشتن عناصر اساسی هویت مهاجر محسوب میشود...

پیش از ظهر دعوتنامه ای بدستم رسید برای شرکت دریک سخنرانی با موضوع زنان مسلمان در راه مدرنیته...سخنران آنطور که از توضیحات برمیاید یک خانم ترک تبار فعال در زمینهء اینتگریشن است که از قضا جایزه ای هم گرفته و قرار است در مورد مشکلات این راه پر نشیب و فراز صحبت کند...تا اینجا همه اش خوب و عالی...جملهء آخر ایمیل اما باز نشان از همان مشکل اساسی دارد چون شرکت کنندگان را پس از صحبت در بارهء دین اسلام و اقلیت مسلمان که دومین اقلیت مذهبی در اتریش محسوب میشوند و مشکلاتشان و دغدغه های مربوط به آن در انتهای جلسه به گیلاسی شراب دعوت میکند لابدبه این امید که به این ترتیب قدمی در مسیر همپیوندی مسلمانان در جامعهء مدرن میزبان برداشته باشد!

دوشنبه، اردیبهشت ۲۵

شبهای چای سبز و بنیامین

شبهای چای سبز و بنیامین

نیمه شب برای من لذتبخش ترین موقع شبانه روز است...وقتی همهء عالم و آدم در خواب ناز هستند و همه جا تاریک است بهترین زمان است برای اینکه پنجره را تانیمه باز کنی و نسیم خنک شبانگاهی را به مشام بکشی و بنشینی به کتاب خواندن...مقاله نوشتن...موزیک گوش دادن و یا وبگردی...و یا اگر مثل من نتوانی بیشتر از نیم ساعت روی یک کار ثابت تمرکز کنی...ترکیبی از همهء کارهای بالا به اضافهء چای سبز با عسل جنگلی...
بهتر ازهمه اما عادت عجیب غریبم در گوش دادن به بی ربط ترین آهنگهای ممکن موقع نوشتن و درس خواندن است...افشین و بنیامین که در شرایط معمولی به هیچ وجه با سیستم من جور در نمیاید در حال حاضر در صدر تاپ تن آهنگهای مقاله نوشتن هایم محصوب میشوند...مخصوصآ آهنگ حالم بده ! بنیامین که رکورد سرعت تایپم را کلی بهبود بخشیده البته تاثیر آهنگ بی اعتنا از لحاظ محتوایی بیشتر بوده است ( در بهترین حالت هردوی این آهنگها به مدت دوساعت تمام به تناوب در ویندوز مدیا پلیر اجرا میشوند تا تمامی ایده های ناب خود بخود از زوایا و شکافهای مغز بر صفحات سفید ورد نقش ببندند) ...
خلاصه اینکه علی رغم شلوغی و بهم ریختگی این روزها لحظات خوشی هم کم نیست...

دوشنبه، اردیبهشت ۱۸

باغ پنهان

باغ پنهان

باز رشتهء کارها و احساساتم از دستم خارج شده...چند وقتی بود که کنترل همه چیز را بدست گرفته بودم و همهء کارهایم روی روال بود اما باز همه چیز بهم ریخته و هیچ چیز سر جایش نیست...موقع درس خواندن ذهنم در زمان و مکان دیگری سیر میکند...بی حوصله و عصبی شده ام...تنها هنرم این است که در مواجهه با دیگران نقاب آدم پر سرو صدای شاد را به چهره میزنم و آسمان و ریسمان بهم میبافم که کسی از درونم چیزی نفهمد و توی خانه هم صم و بکم کناری مینشینم و سرم را به کاری مشغول میکنم تا آزارم به خلق نرسد...
تنها مایهء دلخوشی این روزها ساعاتی است که دفترو دستکم را زیر بغل میزنم و پله ها را پائین میروم تا ساعتی را در آرامش حیاط سرسبز ساختمان سپری کنم...روی صندلی های جادار پشت میز وسط باغچه مینشینم و تنم را به گرمای زندگی بخش آفتاب میسپارم و پاهایم را روی چمن خنک باغچه میگذارم و چشمهایم با تنبلی خطوط سیاه جزوه ها و کتابها را دنبال میکنند...

پنجشنبه، اردیبهشت ۱۴

جنگ

جنگ

شما هم این صداها و تصاویر رو هنوز یادتونه؟

لینک از طریق آشپزباشی

منچ

منچ




یکی از سرگرمیهای جدیدمن موقع مقاله نوشتن و درس خواندن آنلاین سرچ کردن لغات و اصطلاحات جدید در ویکی پدیا است...اطلاعات دقیق و جالبی که این دایرة المعارف آنلاین در مورد موضوعات مختلف به مراجعین میدهد واقعآ شگفت آور است...
کشف امروزم هم پیدا کردن ریشهء اسم بازی دسته جمعی است که همهء مارا در روزهای تعطیل و در مهمانیهای خانوادگی و یا جمعهای دوستانه سرگرم کرده است: منچ یا Mensch ärgere dich nicht!
اسم این بازی که اصالتآ آلمانی است به فارسی میشود عصبانی نشو و یا جوش نیار و علتش هم این است که وقتی مهرهء بازیکنی توسط مهرهء بازیکن دیگری جایگزین میشود بازیکن اول بایست دوباره به خانهء نخست برگردد و همین موجب عصبانی شدن ویا جوش آوردن او میشود...از آنجایی که روی جعبه های اوریجینال بازی کلمهء Mensch بزرگتر نوشته شده میشود حدس زد که چرا این بازی به منچ مشهور شده...
پیش از این در مورد ریشهء کلمهء آب زیپو در جایی خواندم که این کلمه در واقع از زمان جنگ جهانی و حضور سرابازان آلمانی در ایران بیادگار مانده ومنظور از آن سوپ بی آب و رنگی( زوپه در آلمانی) بوده که سربازان آلمانی در زمان جنگ جهانی میخوردند ...
جالب اینکه بازی منچ هم موفقیتش را مدیون جنگ جهانی اول است و سربازانی که ساعتهای بیکاریشان را با بازیهای دسته جمعی از این قبیل پر میکردند و بعید نیست که از همین طریق هم به کشورهای دیگر راه پیدا کرده باشد...
آنهایی که بواسطهء این نوشته احساسات نوستالژیکشان تحریک شده هم میتوانند اینجا ورژن الکترونیکی منچ را دانلود کنند و به یاد گذشته های دور یک دست منچ بزنند:)

بايگانی وبلاگ