سه‌شنبه، آبان ۶

حالم خيلي خوبه...روزهام يک جور هارموني قشنگي دارند...ميدونم که همه کارهام درست درميان...ميدونم که هدفهاي آينده ام دور از دسترس نيستند...اين روزها رو خيلي دوست دارم!!!
راستي خيلي وقت بود که اين آهنگه رو گوش نکرده بودم ٫روزاي قشنگ تابستون بارسال رو يادم انداخت کلي حالم رو بهتر هم کرد...

دوشنبه، آبان ۵

يادش بخير دوماه پيش همينجوري براي خودم ول ميگشتم و وقت تلف ميکردم...الان براي هر ثانيه روزم هزارتا کار نکرده رديف شده که فرصت نفس کشيدن هم بهم نميده چه برسه به وبلاگ نوشتن...

جمعه، آبان ۲




برف اومـــــــــــــــــــــــــــد!!!

از ديشب آروم آروم و ريز ريز برف ميباريد...اولين برف وين...هنوز باورم نميشه که تابستون امسال چه زود تموم شد...همين يک ماه بيش بود که با سوزي پياده و با يک بلوز شلوار نازک خيابونهاي وين رو گز ميکرديم...از صبح يک عالمه عکس انداختم که سر فرصت ميزارمش اينجا...

سه‌شنبه، مهر ۲۹

November Rain

When I look into your eyes
I can see a love restrained
But darlin' when I hold you
Don't you know I feel the same

'Cause nothin' lasts forever
And we both know hearts can change
And it's hard to hold a candle
In the cold November rain

We've been through this auch a long long time
Just tryin' to kill the pain

But lovers always come and lovers always go
An no one's really sure who's lettin' go today
Walking away

If we could take the time
to lay it on the line
I could rest my head
Just knowin' that you were mine
All mine
So if you want to love me
then darlin' don't refrain
Or I'll just end up walkin'
In the cold November rain

Do you need some time...on your own
Do you need some time...all alone
Everybody needs some time...
on their own
Don't you know you need some time...all alone

I know it's hard to keep an open heart
When even friends seem out to harm you
But if you could heal a broken heart
Wouldn't time be out to charm you

Sometimes I need some time...on my
own
Sometimes I need some time...all alone
Everybody needs some time...
on their own
Don't you know you need some time...all alone

And when your fears subside
And shadows still remain
I know that you can love me
When there's no one left to blame
So never mind the darkness
We still can find a way
'Cause nothin' lasts forever
Even cold November rain

Don't ya think that you need somebody
Don't ya think that you need someone
Everybody needs somebody
You're not the only one
You're not the only one

Guns'nroses

چهارشنبه، مهر ۲۳

بعد شنيدن اظهارات خاتمي در پاسخ به خبرگاران دربارهء جايزهء صلح نوبل حالا ديگر ناباوري و بهت عليرضا نوري زاده را در مورد رفتارو گفتار خامنه اي در اين سالها و آن سالها و در حقيقت پيش و پس از به تخت نشستن خوب درک ميکنم...بسي جاي تاسف براي مردي که روزي اميد نسلي لقب گرفت...

نوشتن يه ايميل رسمي و در مورد يک موضوع خصوصي خيلي خيلي خيلــــــــــــــــــــــي سخته...هزار بار کلماتو تو ذهنت مرور ميکني حرفهايي که اگر باي تلفن يا رودررو زده ميشد خيلي راحت بود اما توي ايميل هزارجور تعبير وتفسير پيدا ميکنه...همش تقصير اين زبون مسخرهء آلمانيه که تو گفتن رو براي آدم سخت ميکنه و آدم محبوره هميشه حرفهاشو هزارجور تجزيه تحليل بکنه که نکنه خيلي صميمي بشم و نکنه خيلي خودموني باشم!!!!!

سه‌شنبه، مهر ۲۲

حتي از فکر کردن بهش هم خنده ام ميگيره...اين اتفاق هرجاي ديگه اي توي دنيا افتاده بود مردم براش دست و پا ميشکستند و جشنهاي چندين و چند روزه به پا ميکردندو احيانآ خيابان و کوچه اي هم به نام ميکردند و...
اما تو مملکت گل و بلبل ما دوستان و فاميل طرف از ترس اعلاميه چاب ميکنند که تو رو خدا نياييد يا اگر مياييد زيادي خوشحالي نکنيد که به مذ‌اق بعضيها اصلآ خوش نمياد...

بر اساس تصمیم کمیته نوبل نروژ، جایزه صلح نوبل برای سال 2003 به شیرین عبادی برای تلاشهای او در راه دموکراسی و حقوق بشر اهدا می گردد. او بویژه برای احقاق حقوق زنان و کودکان فعالیت نموده است.

صدای رسا و محکم او به عنوان یک وکیل، قاضی، سخنران، نویسنده و فعال سیاسی در کشورش ایران و در سراسر جهان منعکس گشته است. او با وجود خطراتی که امنیت او را تهدید می کرده است همچنان با آگاهی و کمال شجاعت ایستادگی نموده است.

مبارزه در راه اساسی ترین حقوق بشر موضوع اصلی فعالیتهای اوست. هیچ جامعه ای نمی تواند متمدن نامیده شود بدون اینکه حقوق زنان و کودکان در آن جامعه رعایت گردد. در دورانی سرشار از خشونت، او بر علیه خشونت ایستاده است. از دید او برگزیده شدن بالاترین نهادهای سیاسی کشور از طریق انتخابات دموکراتیک یک موضوع اساسی به شمار می رود. او بر این نکته تاکید می ورزد که آگاهی و بحث و گفتگو(دیالوگ) بهترین راه تغییر دادن مواضع و حل مسائل مورد اختلاف است.

عبادی یک مسلمان آگاه است. او هیچ تضادی بین اسلام و حقوق اساسی بشر نمی بیند. او تاکید می ورزد که نقطه شروع گفتگوی میان فرهنگ ها و ادیان مختلف باید ارزشهای مشترک آنها باشد. این مایه مباهات کمیته نوبل نروژ است که می تواند جایزه صلح را به بانویی اهدا کند که به دنیای اسلامی تعلق دارد و مایه افتخار آن و همه کسانی است که در سراسر جهان برای احقاق حقوق انسانها تلاش می کنند.

در طول یک دهه ی اخیر، دموکراسی و حقوق بشر با قدرت بیشتری در نقاط مختلف جهان پیشرفت کرده است. کمیته نوبل نروژ با اهدای جایزه صلح تلاش می کند به این روند سرعت بیشتری ببخشد.

ما بر آن هستیم که مردم ایران از اینکه یکی از هموطنانشان برای نخستین بار در تاریخ، برنده جایزه صلح نوبل شده است احساس شادمانی میکنند. ما همچنان بر آن هستیم که این جایزه، الهام بخش همه کسانی خواهد شد که در کشور او، کشورهای مسلمان و همه کشورهایی که فعالیت برای حقوق بشردر آنها نیاز به پشتیبانی دارد، برای امر دموکراسی و حقوق بشر فعالیت می کنند.

چهارشنبه، مهر ۱۶

فکرشو بکن تمام دعاها و نذرو نيازهام تو شبهاي امتحان براي مريض شدن معلم و استاد مربوطه توي دوازده سال مدرسه ودبيرستان و سه سال دانشگاه بالاخره امروز برآورده شد و امتحان امروز بسبب ابتلاي استاد عزيز به آنفولانزاي شديــــــــــــــــــــد به تعويــــــــــق افتاد....
خــــــــــــــــــــدا جـــــــــــــــــــــون مرسي...

جمعه، مهر ۱۱




دو سال پيش موقعي که ويزاي تحصيلي ام آمده بود و روزاي آخر دانشگاه تو تهران بود يکبار يکي از استادهام ازم پرسيد تو که داري ميري پايتخت موسيقي اروپا چقدر از اين نوع موسيقي سرت ميشه...مثلآ خبر داري کوارتت چيه يا تنور رو با ت دستا دار مينويسن يا بي دسته!!!
راستش رو بخواهيد من اصولآ تا قبل از اينکه از ايران خارج بشم زياد تو خط موزيک نبودم و بخصوص از موسيقي کلاسيک به کل بي خبر بودم و اين بي سوادي موسيقي هم اينجا يه جورايي اذيتم کرد چون اينجا بچه ها از سنين خيلي کم با قوائد موسيقي و ابزار آلات موزيک آشنا ميشن و تا پايان زمان تحصيلشون در مدرسه دستکم به يکي از ابزار آلات موسيقي مسلط ميشوند(البته نه به سبک ايران که همه تا از خونه شون قهر ميکنند ميرن و يک گيتار برقي ميگيرند و احساس جيمز هتفيلد بودن بهشون دست ميده).
اما خوب توي اين دوسال به برکت برنامه هاي فرهنگي متنوع و بخصوص جشنواره هاي متفاوتي که موسيقي و بويژه موسيقي کلاسيک بخش عمده اش رو تشکيل ميده خيلي بيشتر با اين هنر آشنا شدم غرض از اينهمه فلسفه بافي اينکه امشب با يک گروه تووووووووووووپ از دانشجوهاي ارکستر از کشور دوست و برادر آلمان ميريم اينجا تا اپراي Fleder Maus اثر يوهان اشتراوس رو ببينيم...

پنجشنبه، مهر ۱۰

اين روزها کافيه يکي فقط يه سرک به کيف من بکشه و يا از کنار دستم رد بشه تا يقين حاصل کنه که بنده از اون سيگاريهاي دو آتشه هستم از بس که راه براه توي خيابون و جلوي در دانشگاه فندک تبليغاتي خيراتي توي جيب آدم فرو ميکنند و امان از اين کافه هاي وين که هنوز ياد نگرفتند فضاي سيگاري هارو از غير سيگاريها مجزا کنند...

مرض وبلاگخوني از اعتياد به وبلاگنويسي هم بدتره...هي به خودم ميگم اينبار که باي کامپيوتر بشينم فقط ميرم سايت دانشگاهمون و ترتيب ثبت نام کلاسهامو ميدم اما همينکه پشت اين ماسماسک ميشينم باز دوباره فيلم ياد وبلاگ خوني ميفته!!!!!!!!!!!

ميدونيد مشکل اين است که هميشه اونهايي که عقلشون به هيچ جايي قد نميده و از هيچي سر در نميارند بجاي اينکه سرشون بندازن پائين و دهان مبارک رو ببندند و اظهار نظر نکنند مخصوصآ ميشينند و براي عالم و آدم و تمام مشکلات بشر راه حلهاي عالمانه ارائه ميدهند و اونوقت نتيجه اش هم ميشه اين ديگه!!!!

چهارشنبه، مهر ۹

خسته ام...اينقدر خسته ام که دلم ميخوادهزار سال بخوابم...
دلم ميخواد توي آفتاب پائيزي روي تختم توي خونهء خودمون کار پنجره که به ايوون باز ميشه دراز بکشم و ديگه فکر هيچيو نکنم...
آخ اگه ميدونستم بزرگ شدن اينهمه سخته که قديمها آرزو نميکردم بزرگ بشم!!!!

بايگانی وبلاگ