امم اينجا قديمها با کسي زياد خودموني ميشدم وسط حرفهاي آلمانيم فارسي ميپروندم تازگيها خوراکم شده جملات آلماني با گرامر انگليسي و برعکس!!!
سهشنبه، بهمن ۲۸
دوشنبه، بهمن ۲۷
اين آخر هفته از اون آخر هفته ها بود:
اول اينکه ولنتاين بود که ما ايرانيها بسيار گراميش ميداريم که رسمي است خارجي و مردم ولايت فرنگ از آن تبري ميجويند که آدابي آمريکايي است ; )
ثانيآ اختتاميهء Berlinale يا جشنوارهء برلين بود که حضور سميرا مخملباف در هيات داوران جشنواره در کنار شخصيتهاي هنري مثل فرانسيس مک دورماند٫ پيتر رومل و گابريله سالواتوره نقطهء درخشاني در روزهاي خاکستري اخير رقم زد...چهرهء شاداب سميرا در قالب زني جوان و هنرمندي روشنفکر در هنگام دست دادن و بوسيدن برندگان جوايز جشنواره يادآور تحول محسن مخملباف از چريک دوآتشهء روزهاي انقلاب که نمايش چهرهء زن در نماي نزديک را محکوم ميکرد به هنرمند و روشنفکر بين المللي اين روزها است!
Gepostet von niosha 0 Kommentare
پنجشنبه، بهمن ۲۳
چقدر در خيابان راهم را بخاطر عابراني که از روبرو مي آيند تغيير دادم و در زندگي واقعي هم!!!
Gepostet von niosha 0 Kommentare
چهارشنبه، بهمن ۲۲
حالا که فکر ميکنم ميبينم هيچ وقت خوابيدنتو نديدم٫
اون موقع که راحت روي تختت دراز کشيدي و صداي نفسهات آروم و منظمه
غذاخوردنتو ديدم اما هيچ وقت غذا پختنتو نديدم٫دلم براي ديدنت اون موقع که با اون قد دومتريت توي آشپزخونه مي ايستي و پلو بار ميزاري غش ميره...
فکرشو بکن که سه ساله با هميم اما تا حالا منو با موهاي خيس نديدي٫
وقتي تازه دوش گرفتمو قطره هاي آب مثل شبنم روي مژه هام نشسته.
خنده داره اما تا حالا سکسکه کردنتو نديدم٫
تا حالا موقعي که تب داشتم پيشم نبودي
اصلآ چرا تا حالا دعوا کردنتو نديدم؟
مزهء نيشگونهامو چشيدي اما تا حايي که يادم مياد قلقلکت ندادم هان؟
صورت آرايش کرده امو ديدي اما آرايش کردنمو نديدي.
راستي تا حالا برات از رو کتاباي مورد علاقه ام خوندم؟
چي دارم ميگم ! تو که تا حالا اطاق من رو هم از نزديک نديدي:(
حالا که رفتي شمال جاي من رو هم خالي کن٫ هرچند که من و تو هيچ وقت با هم تا ديزين هم نرفتيم!!!
Gepostet von niosha 0 Kommentare
وقتي آدم خوشبين و سرزنده و شادابي مثل پژمان که سطر سطر نوشته هاش سرشاره از عشق به ايران و مردم و کوچه پسکوچه هاي تهران ٫ بعد از تنها دوهفته از فضاي ايران آزرده و افسرده شده و براي پروازش به امارات لحظه شماري ميکنه تکليف خيلي از ما روشنه...
ميخواستم از انتخابات بنويسم ٫ ازابرسياهي که تا هزاران کيلومتر اينطرف مرز هم روي دلهاي هممون سايه انداخته٫مايي که هر روز به اميد يک تغيير هرچند کوحک به نفع مردم سايتهاي خبري و روزنامه ها رو زير وبالا ميکنيم...اما انگار اسم ايران سالهاست جادو شده...هيح خبر شادي بخشي از آن سرزمين بگوش هم نميرسد...و چرا هم مگر ما ملت گريه نيستيم؟؟
در عوض نام ايران همراه شده با لاشهء هواپيماهايي که علت سقوطشان هيچ وقت اعلام نميشود٫با زلزله هايي که بي سابقه ترين تلفات را به همراه مي آورند...اسم ايران قافيهء خبرهاي صفحهء حوادث روزنامه هاي دنيا ميشود امروز بخاطر آمار بي سابقهء تصادفات رانندگي و فردا به دليل رشد فساد وفحشا...
در صفحه هاي سياسي هم که چشم و چراغ هر تحريريه اي هستيم ٫ يا خبر تلاش ايران براي دستيابي به بمب اتم تيتر ميشود و يا کمکهاي بشر دوستانه مان به گروه طالبان...
ميخواستم از چهرهء آلودهء ايران در چشم ديگران بنويسم٫ ديگراني که از سنگسار و اعدام ميپرسندواز اجباري بودن روبنده در ايران!!!
ميخواستم از روشنفکرانمان بنويسم که فرسنگها از جامعه امروز ايران و دنياي امروز بدورند...که هنوز هم به دست خارجي و ايادي دشمن بيشتر از مردم اعتقاد دارند...که در انتظار عکس العمل خارجي ها! در مقابل رفتار حکومت با شهروندانش هستند٫و چه انتظار باطلي...براي مردم اروپا که نام ايران را با عراق مساوي ميدانند برگزاري يا عدم برگزاري انتخابات مجلس هفتم حقيقتآ بي اهميت است...
ميخواستم از سرنوشت نسلم بنويسم٫و از نسل پيش از من و نسلهاي بعدي که همه محکوم به سوختن ايم.به هيح کجا تعلق نداريم...
ميخواستم...
Gepostet von niosha 0 Kommentare
بعضي وقتها توي خيابونهاي وين فارسي رو با لهجه هايي ميشنوي که توي ميدون امام حسين تهران هم شنيدنش محاله :)
Gepostet von niosha 0 Kommentare
جمعه، بهمن ۱۷
ميخواستم از تعطيل شدن وبلاگ صفا گله کنم ٫ ديدم که خوشبختانه دوباره آپ ديت کرده و خيلي خوشحال شدم...
حرفمو اما هنوز هم ميتونم بهش بگم اولآ اينکه اصلآ باور نميکردم يه آدم پرانرژي و با روحيه اي مثل صفا بخاطر يکسري مسائل جنبي وبلاگ نوشتن رو کنار بگذاره وبيشتر احتمال ميدادم که تصميمش بخاطر فشار درسي و کمبود وقت باشه چون همونطوري که خودش هم گفته درس خوندن در خارج ازکشور به هيح وجه با ايران قابل مقايسه نيست٫در درجهء اول مشکل زبان و بعد تفاوتهاي عميق سيستم دانشگاهي باعث ميشه که دانشجويي در خارج از کشور يک کار تمام وقت باشه.
اما وقتي نوشته اش رو در مورد دعواهاي وبلاگي و بدوبيراههاي توي کامنت ديدم بازهم بلاي تاريخي انفعال در ابعاد کوچکتري دامنگير دنياي مجازي
ماشده...
تعجب نکنيد ااگر بجاي تقبيح آدمهاي بيکاري که توي کامنت دعوا راه ميندازند يا بدو بيراه مينويسند از وبلاگنويسهاي پر خواننده اي گله ميکنم که در مقابل اين مسائل منفعل ميشن و بدون توجه به صدها نفري که روزانه نوشته هاشونو دنبال ميکنند٫ميدون رو خالي ميکنند...
منهم ميدونم که حرفهاي آدمهاي مريض اعصاب آدم رو بهم ميريزه و ميدونم که بعضيهاش تا مدتها توي ذهن آدم ميمونه اما يه حقيقت رو بايد توي ذهن ايده آل گرايانهء ايراني خودمون فرو کنيم و اونهم اينکه هرچقدر هم که مطلب ما بي نقص و بي نظر و... باشه بازهم همهء کامنتها قربون صدقه نيستند و همهء خواننده ها هم طرفدارهامون نيستند...اينکه مثلآ پينکفلويديش به خواننده هايي که به طرز رفتار و گفتارش ايراد ميگيرند ميگه به وبلاگش سر نزنند يا اينکه زهرا آي پي کسانيکه از وبلاگش بد گفته اند را ميبندد هم غفلت از همين واقعيت رو نشون ميده...اغلب ما توي جامعه و در دنياي واقعي اينطور بي پرده و عريان نظر و عقيده مون رو بيان نميکنيم و در عوض سعي ميکنيم تا حد ممکن از بيان آندسته از عقايدمون که لزومآ منجر به استکاک ميشود تا حد ممکن بپرهيزيم ٫در عوض فضاي مجازي بهمون اين امکان رو ميده که عقايد و نظراتمون رو به هر شکل و شيوهء ممکن وبدون ترس از پس زده شدن از طرف ديگران بازگو کنيم و کاملآ قابل درک است که تعدادي از اين ايده ها به مذاق گروهي خوش نيايد و مسلم است که آنها هم سعي ميکنند که فيد بکشان را به هر شيوه و روش ممکن از نوشتن اي ميل و نامه و SMS گرفته تا کامنت نوشتن و احيانآ بدوبيراه گفتن ابراز کنند.
حرف من اين است که توي هيچ جاي دنيا آدمها نظراتشان را به يک شکل بيان نميکنند و مخصوصآ در جامعهء ما که ابراز عقيده و نظر حکم محاربه با امام زمان رو دارد و تقيه کردن در همه حال مستحب است .اتفاقآ جاي خوشبختي دارد که آدمها نظرشون رو دربارهء افکار و عقايد ما بيان کنند اين جوري در بين بد وبيراه هاي اونها ميتونيم آدمهايي رو بشناسيم که هزاران سال است حق حرف زدن و ابراز عقيده نداشته اند و حالا دنيا مجازي فرصتيه براي خالي کرد اين عقده...
ابراز عقيده ديگران حتي اگر منفي باشه نبايد باعث بشه آدمهايي مثل صفا که ميدونند از زندگي چي ميخوان و ميدونند چجوري زندگي کنند و بهتر از همه اينکه ميدونند چطور فلسفه زندگيشونو رو براي آدمهاي ديگه تشريح کنند منفعل بشن...
وبلاگهاي ما يه جورايي راه جديد جامعهء ايراني براي حرف زدنه٫براي ابراز نظر کردنه و از سوي ديگه راهيه براي شنيدن همديگه٫براي شنيدن آدمهايي که توي خيابان در کنار ما راه ميروند٫در دانشگاه در کنارمان مينشينند٫آدمهايي که در موسسات و ادارات مختلف کار ميکنند٫آدمهايي که ساليان دراز خودشان را تقيه کرده اند...
وبلاگ جاييه براي شنيدن صداي جامعهء ايراني!
براي مايي که ساليان دراز براي عدم برخورد با نظرات مخالف عقيده مان را پنهان کرده ايم وبلاگ ابزار مناسبي است براي ابراز عقايدمان و نيز شنيدن عقايد مخالف ...عقايد مخالفي که لزومآ به روش مورد علاقهء ما ابراز نميشوند...
Gepostet von niosha 0 Kommentare
پنجشنبه، بهمن ۱۶
شوهر خالهء من از اين آدمهاي مذهبي قبل از انقلابه با اينکه توي يه کالج آمريکايي درس خونده و هميشه هم با آدمهاي مدرن وامروزي سر و کار داشته اما هنوز هم معتقد به ازدواج به سبک سنتيه و عقيده اش در مورد تربيت جوونها و دوستي قبل از ازدواج و اين حرفها خيلي سفت وسخته...
مامانم ديشب تعريف ميکرد که خاله ام اينها آخر هفته اي با ماشين ميرفتند شمال٫ توي جاده ميبينند که يه جيپ چپ کرده و سرنشيناش که چهارتا دختر و بسر جوون بودند زخمي شدند.شوهر خاله ام پيشنهاد ميکنه که راننده رو که جراحتش وخيمتر بوده رو با ماشين تا نزديکترين بيمارستان برسونه بعدش ميگه براي اينکه پسره راحت تر باشه خانومش هم بياد!! نکتهء بامزهء قضيه اينه که طرف که يدفعه سرشو بلند ميکنه و با تعجب ميپرسه خانومش کيه؟؟ ; )
Gepostet von niosha 0 Kommentare
امم جونم براتون بگه امتحانام همون سه شنبه تموم شد و تعطيلات هم به مدت يکماه شروع شده اما درس خوندن!!! تعطيلي نداره چون از همين الان سه تا امتحان و دوتا تحقيق دارند از دور چشمک ميزنند :) از اونجايي که اين ترم خودمو هلاک کردم با درس خوندن٫اين هفته بخودم مرخصي دادم و دارم به خودم ميرسم.
هوا هم عالي٫بهاري٫بيست درجه سانتي گراد!!!آدم اصلآ دلش نميخواد بره خونه ٫ همهء مردم در حال پياده روي توي هواي آزاد هستند.امروز براي اولين بار بعد از سه ماه با يه کاپشن جين و شلوار نازک اينقدر احساس سبکي ميکردم...
به سلامتي تکليف شرعي مون هم که آقا معلوم کردند٫حالا هرکي جرأت داره بره استعفا بده!!!خوبه يه فتوا هم بده که مثلآ رأي ندادن حرام شرعيه يا مساويه با ارتداد:) جونمي به اين ميگن استفادهء ابزاري از عبا!!!
Gepostet von niosha 0 Kommentare
سهشنبه، بهمن ۱۴
و باز نسيم جوانه ها را نوازش ميکند٫
چهچهء پرندگان گوشهايم را پر ميکند
و ترسي قلبم را ميفشارد ٫
ترس از غربت بهاره...
Gepostet von niosha 0 Kommentare