شرکت در تجمع به اذن پدر
*
من لوگوی تجمع زنان رو نگذاشتم چون گروهی که این برنامه را سازماندهی کرده اند نمیشناختم و فلسفه ام این است در مورد فعالیتهای سیاسی و یا اجتماعی جو گیر نشوم و چون دیگران لوگو گذاشته اند و پتیشن امضا کرده اند و اینها اعلام موافقت یا مخالفت نکنم این از این!
اما این دلیل نمیشه که اخبار مربوط به تجمع را دنبال نکنم و گزارشهای وبلاگی این ماجرا را نخوانم...اخبار دستگیریها خیلی دقیق نیست و همه اش بر پایهء میگویند و شنیده ایم است (آنهم در ایران که اخبار رسمی هم اعتباری ندارد چه برسد به شایعاتی که ملت میسازند)...نکتهء دیگر اما جمله ای است که ترجیع بند خیلی از وبلاگها است: امروز توی میدان هفت تیر دیرتر از آن رسیدم که بچه ها را پیدا کنم....پدرم اجازه نداده در تجمع امروز شرکت کنم...درست موقعی به ميدان هفت تير رسيدم که ماشينهای متعدد نيروی انتظامی و نيروهای پليس مشغول متفرق کردن جمعيت بودند....
نگاهی به وبلاگهای افرادی که نامشان فعالان حقوق زنان است نشان میدهد که کم نیستند کشانی که پیرو ضرب المثل معروف شتر سواری دولا دولا هستند و حتی برای شرکت در تجمعی که خودشان سازماندهی کرده اند هم حاضر به ریسک نیستند...و صرفآ برای سرو گوش آب دادن حاضر میشوند (احتمالآ برای اینکه بعدآ برای گزارشهای برون مرزی نقش شاهد بی واسطهء ماجرا را بازی کنند) وخیلی زود هم فلنگ را میبندند...
نگوئید که از اوضاع امنیتی ایران بیخبرم و نفسم از جای گرم درمیاید...من هم توی آن اجتماع زندگی کرده ام ودر تظاهرات ها شرکت کرده ام و باتوم خورده ام...نگوئید که پلیس ایران فلان و بهمان که کار پلیس همه جای دنیا همین است...هیچ پلیسی با تظاهرکنندگان گفتگوی مسالمت آمیز نمیکند...نمونه اش را در تظاهرات نوجوانان فرانسوی دیدیم و نمونهء جدیدترش را در هفته های آینده در تظاهرات مخالفان حضور بوش در وین شاهد خواهیم بود...
مسالهء اصلی این است که فعالیت سیاسی- اجتماعی هزینه ای دارد که هر فعال اجتماعی- سیاسی موظف به پرداخت آن است...این هزینه در سیستم سیاسی-اجتماعی ایران بمراتب سنگین تر است اما این به آن معنا نیست که مثلآ عضویت در گروههای منتقد در کشورهای دیگر بی هزینه است و اینجا برای شرکت کنندگان در راهپیمایی ها و تظاهرات لیست سیاه تشکیل نمیشود...اما فعال غربی حقوق بشر یا محیط زیست و یا حقوق اقلیتها با علم به مشکلات موجود در این مسیر قدم میگذارد و هزینه هایش را هم میپردازد نه اینکه از یکطرف فریاد اعتراض به قوانین زن ستیزش گوش آسمان را کر کند و از طرف دیگر بخاطر مخالفت ابوی از شرکت در تجمع سرباز زند...
*قصد من از این نوشته به هیچ وجه کاستن از ارزش کار زنانی نیست که شجاعانه و با وجود آگاهی از تبعات حرکتشان در تجمع شرکت نمودند بلکه انتقاد از آنانی است که وقت سخن گفتن شیر هستند اما پای عملشان سخت میلنگد...
دوشنبه، خرداد ۲۲
شرکت در تجمع به اذن پدر
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
بايگانی وبلاگ
-
▼
2006
(99)
-
▼
ژوئن
(14)
- توصیه های ارکاتی
- مسابقهء آخر هفته!بنظر شما این مطالب مربوط به چه گر...
- پروژهء کارت هوشمند بنزین /ماجرای قیر و قیف و مسئول...
- تارکان در وین
- تابستان
- بوش به خانه ات برگرد
- دوپینگ فرهنگی
- معشوق حلبی
- بلیط نیم بها و آب و برق مجانی
- گاه دیگر گونه ای به حوادث دوشنبه میدان هفت تیر
- شرکت در تجمع به اذن پدر
- کابوس ماهیانه
- دزد دوچرخه
- حسهای تابستانی
-
▼
ژوئن
(14)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر