جمعه، آبان ۱۱

حتی برف هم نمیاید که بخواهم رخوت این روزهایم را به باریدنش نسبت بدهم...اما این روزها باز تمایل عجیبی دارم به فرار, از آدمها, از حرفها, از مسئولیتها...دلم میخواهد با یک فنجان چای و یک کتاب سرگرم کننده توی تختم لم بدهم...کاش برف ببارد...

۱ نظر:

هیوا ایرانی گفت...

منم امیدوارم هر چه زودتر برفه بباره که شدیدا احساس نیاز بهش میشه

س ا ج د

بايگانی وبلاگ