پنجشنبه، مهر ۱۴

سندرم هفتهء اول

سندرم هفتهء اول



من برگشتم...
هنوز از حال و هوای ایران در نیامده ام و تقریبآ دارم دپرشن هفتهء اول را از سر میگذرانم...باید بگم که هربار که به ایران میروم تصمیمم برای بازگشت قویتر میشود...گرچه هرکدام از دوستان و آشنایان هربار لیستی از کاستی ها و بدیها برایم ردیف میکنند ولی باید بگویم که از نظر من که چهارسال را خارج از ایران و در سومین شهر جهان از لحاظ کیفیت زندگی سپری کرده ام چیزهایی هستند در زندگی که بیشتر از سیستم حمل و نقل منظم و ترافیک روان و...در انسان احساس خوشبختی میکنند...
توضیح این چیزها سخت است...آنهایی که تجربه زندگی در خارج را دارند حرف مرا میفهمند و آنهایی که در ایران زندگی میکنند میتوانند احساس زندگی در خارج از کشور را با احساس مهمان بودن در خانهء لوکسی که مال تو نیست مقایسه کنند...اجازه داری از همه چیز استفاده کنی اما دلنگرانی اینکه چیزی را خراب کنی هم همراهت است...نمیتوانی مثل خانهء خودت پا روی پا بیندازی و فرمان برانی...نمیدانم که آیا این مسایل با گذشت زمان حل میشود یا نه اما دیدن آشنایان و دوستان فراوانی که سالهای سال اینجا زندگی میکنند وهنوز خودشان را در خانه حس نمیکنند حکایت دیگری میگوید...

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ