چهارشنبه، فروردین ۹

هوای تو


از کجا باید شروع کرد کرد
قصه ی عشقو دوباره

با زمین خیلی غریبم با هوای تو صمیمی
دیده بودمت هزار بار تو یه رویای قدیمی
به نگاه چشم گریون یه فرشه رو زمینی
چشامو به روت می بندم تا که اشکامو نبینی

با تو فریاد یه عمر و و و میکشم تا اوج باور
دلای آبی همیشه میمونن بی یار و یاور
از کجا باید شروع کرد قصه ی عشقو دوباره
تا همه بغضهای عالم سر عاشقی نباره
از کجا باید شروع کرد قصه ی عشقو دوباره
تا همه بغضهای عالم سر عاشقی نباره
نباره ه ه ه

غربت ارزوهامون دل طاقتو شیکونده
نگو تو شهر حقیقت واسه ما جایی نمونده
نگو دیره واسه گفتن سهمم از دنیا همینه
که تو تنهایی شبهام کسی اشکامو نبینهه
از کجا باید شروع کرد قصه ی عشقو دوباره
تا همه بغضهای عالم سر عاشقی نباره
از کجا باید شروع کرد قصه ی عشقو دوباره
تا همه بغضهای عالم سر عاشقی نباره

از کجا باید شروع کرد کرد

شنبه، اسفند ۲۷

مبارک باد این سال و همه سال

تصاویر چهارشنبه سوری و خرید عید در تهران


مبارک باد این سال و همه سال

خوبیش این است که سال نو امسال دوشنبه است و بنابراین شنبه و یکشنبه حسابی وقت هست برای خانه تکانی و احیانآ سفرهء هفت سین چیدن و البته آپدیت کردن لیست هدفهای تنظیمی در سال نو میلادی برای ارزیابی شش ماههء اول سال میلادی که پشت سر گذارده ام و تعیین هدف برای سال جدید شمسی ...
زمان به چشم بهم زدنی میگذرد و به این ترتیب امسال پنجمین سالی است که عید نوروز را بدور از خانواده اما در کنار دوستانم میگذرانم...
اگر بخواهم جمع بندی کنم باید بگویم که سال گذشته سال پرفراز و نشیب اما پرباری بود...خوشترین و همچنین بدترین لحظات عمر بیست و هفت ساله ام را در این سال گذراندم...
حالا که در روزهای پایانی به صفحات تقویمم نگاه میکنم میبینم که عمق سال هشتادو چهار برایم از عرضش بیشتر بوده...سالی که در آن بزرگتر شدم...آموختم که بیش از پیش به خودم تکیه کنم و با چشمان باز به آیندهء پیش رو بنگرم...سالی که در آن دوباره و چندباره به اهمیت دوستی و دوستانم پی بردم...
میخواهم در آخرین پست امسال اول از همه از پدرو مادر عزیزم و بعد از همهء دوستان عزیزم تشکر کنم که روزهای خاکستری امسال را آفتابی و روزهای آفتابی اش را درخشان تر کردند : فتانهء همیشه مهربانم , مریم و حامد دوست داشتنی ترین زوجی که میشناسم, زهرای عزیزم که زیباترین روزهای امسال را برایم رقم زد, کتی مهربان که علی رغم دیدارهای کوتاهمان جای بزرگی را در قلبم به خود اختصاص داده,شقایق گلم که در طی سالها به خواهر مهربان و دوست داشتنی تبدیل شده که شوق دیدارش کافی است که دلم را برای تهران تنگ تر کند, نگار وبلاگنویس محبوبم و دوستی که راه و رسم محبت را به من آموخت, ارکیدهء عزیزم که هدفمندی و پشتکارش ستودنی است... شیرین دوست مهربان تازه یافته ای که صحبتهایش همواره آموزنده و راهگشاست؛, مونای عزیزم که جدای از خواهر بودن صمیمی ترین دوست و همراه پنج سال گذشته ام بوده...
امیدوارم که سال جدید برای همه سرشار از عشق و شور...محبت و نور...موفقیت و کامیابی و سلامتی و تندرستی باشد...
آمین!

پ.ن: اینهم عیدی من برای شمایی که یکسال تمام به اینجا سرزدید:)

جمعه، اسفند ۲۶

.....

پنجشنبه، اسفند ۱۸

در راستای موفقیت دستگاه دیپلماسی دولت مهرورزی

فیلم درگیری پارک دانشجو

در راستای موفقیت دستگاه دیپلماسی دولت مهرورزی

میگن یه بار ژاک شیراک از خدا پرسید: خدایا! تا دو سال دیگر در کشور من چه اتفاقی می افتد؟ خدا گفت: تا دو سال دیگر تمام شهرهای کشور تو دائما شورش خواهد بود، مردم ماشین ها را آتش می زنند، تعدادی از مردم و پلیس کشته می شوند، وزیر کشور و نخست وزیرت استعفا می دهند و مردم دچار فقر و بیکاری می شوند. شیراک با شنیدن این حرف افتاد روی زانوهایش و زار زار گریه کرد. احمدی نژاد از خدا پرسید: خدایا! تا دو سال دیگر در کشور من چه اتفاقی می افتد؟ با شنیدن این حرف خدا افتاد روی زانوهایش و زار زار گریه کرد.

پ.ن: داره باز اینجا برف میاد اساسی...ولی ما هنوز امیدمان را به آمدن بهار از دست نداده ایم!!!

چهارشنبه، اسفند ۱۷

زنان به روایت آمار

زن به روایت آمار


550.000.000 زن در دنیا از بی سوادی رنج میبرند.
11 زن در حال حاضر در دنیا مسئول ادارهء دولت یا حکومت هستند.
700.000 زن سالانه قربانی تجاوزات جنسی میشوند.
32 درصد کل پستهای مدیریتی در اتحادیهء اروپا توسط زنان اداره میشود.
70 درصد از فقرایی که مجبورند باروزی کمتر از یک دلار زندگی کنند را زنان تشکیل میدهند.
7.000 زن هندی سالانه قربانی قتل بخاطر نداشتن جهیزیه میشوند.
40 درصد نمایندگان اسکاندیناوی را زنان تشکیل میدهند.
6.000 دختر روزانه ختنه میشوند.
9.8 درصد زنان در مرزهای اتحادیهء اروپا دچار مشکل بیکار هستند.
16.9 درصد ارتش کانادا را زنان تشکیل میدهند.
74.2 درصد زنان دانمارکی شاغل هستند.

585.000 زن هرساله در کشورهای در حال توسعه به علت مشکلات ناشی از بارداری جان میبازند.

منبع دی پرسه

روز زن مبارک باد.

دوشنبه، اسفند ۱۵

دستاوردهای فرهنگی سفر تهران

دستاوردهای فرهنگی سفر تهران

این محمد رضا علیقلی خداااااست...فیلم خیلی دور خیلی نزدیک رو ندیدم اما موزیک متنشو دوست جونم از شهر کتاب نیاوران خرید و از روزی که اومدم تنها آهنگیه که گوش میکنم...به قول آبجی کوچیکه آدم احساس میکنه به خدا نزدیک شده!!! از بس که آهنگش غمگین و قشنگ و لطیفه و...
حالا که تعریف این سی دی رو کردم از آلبوم آوای زمین محمد رضا علیقلی هم بگم که هوش از سر میبره...بقول نشر هرمس آوای زمین سفری است موسیقایی بر فراز ایران...
ری رای سهیل نفیسی رو هم بخاطر تعریف پرستو خریدم که دلنشین و زیباست...

به سفارش بزرگان هرروز یک بغل روزنامهء اصلاحاتی و غیر اصلاحاتی هم میخریدیم تا ببینیم اوضاع روزنامه نگاری مملکت در چه حال است...در میانشان چند شماره ای از شرق و اعتماد ملی و زنان ارزش اضافه بار دادن را داشت...خواندن ماهنامهء فیلم که همیشه یک ماهی سرآدم را گرم میکرد این بار حتی یک شب هم طول نکشید و در غیاب کارنامه نشریهء فرهنگی ادبی دندان گیری ندیدم...

سینمای ایران را دورادور پیگیری میکنم...اینقدر که بدانم چهارشنبه سوری از بهترین فیلمهای چند سال گذشته است...بازی بازیگران...کارگردانی...فیلمنامه و البته موضوع داغی که باعث شده بود اغلب زوجهایی که پیش از ورود به سینما عاشقانه زیر بغل هم راگرفته بودند بعد از تمام شدن فیلم با حفظ فاصلهء نیم متری و در حال بحث و گفتگو در بارهء اینکه حق با مژده بود یا شوهرش از در سینما خارج شوند...
دی وی دی فیلمهای ماهی ها عاشق میشوند و کافه ترانزیت و زیر نور ماه از توی قفسهء فیلمها چشمک میزند اما اول باید امتحان چهارشنبه را پاس کنم و بعد...

پانوشت غیر فرهنگی:من نمیدونم این رسم شکلات کادو دادن رو کی باب کرده که خدا از سر تقصیراتش نگذره...تعطیلات که تموم میشه هرکی از ولایتش یه مدل شکلات برمیداره میاره و نتیجه اینکه الان گوشهء کمدم الان یه بسته مافین از انگلیس...یک بسته شکلات از اسلواکی...یک قوطی شکلات موتزارت از سالزبورگ و یک مدل شیرینی آفریقایی عجیب غریب دارن چشمک میزنن اساسی!!!!

پانوشت نامربوط: آهنگ این وبلاگ جدیدالکشفم منو کشته...نوشته هاش در مورد کافی شاپهای شیراز هم ایضآ!!

یکشنبه، اسفند ۱۴

شهر فوتبال و کافی شاپ

شهر فوتبال و کافی شاپ

برای دراومدن از خماری دوری از خیابونهای بهاری تهران و کافی شاپها و رستورانها و دویست و شش سواری توی بزرگراههای پر از دوربرگردون شهر آخر هفته رو رفتم پیش آبجی کوچیکه که آخر همین ماه با مدرک فوق لیسانسش برمیگرده ور دل خودم...
این دفعه برای دومین بار به کلن میرفتم که بنظر من یکی از فوق العاده ترین شهرهای آلمان است...ساختمانهای قدیمی شهر که یادگار تمدن روم و ژرمن است فضای عجیبی به شهر داده...موزهء تاریخ روم و ژرمن که در کنار کاتدرال عظیم کلن قرار دارد فضاسازی معرکه ای دارد. دیدن تمامی شهر بواسطهء موزه ها و ساختمانهای قدیمی و نیز مراکز خرید متعدد و کوچه خیابانهای دیدنی و صمیمی اش چندین روز متمادی را طلب میکند...از این گذشته دیدن خواهر کوچیکه کلی خوش گذشت هرچند که نصفش را من از زور بیخوابی روزهای گذشته خواب بودم و نصف دیگرش هم او بواسطهء ازدیاد کارهای تزش پای کامپیوتر...
حالا دیگه دستکم تا چند ماه آینده باید بشینم سر درس و مشقم و ادای بچه مثبتها رو دربیارم!!!

چهارشنبه، اسفند ۱۰

از کنار هم میگذریم

از کنار هم میگذریم

خیابونهای وین هنوز از برف پریشب سفید پوشه اما بوی بهار غوغا میکنه...یه بار دیگه هم نوشته بودم که وقتی آفتاب از پشت ابرها بیرون میاد و نسیم با برگهای سبز درختها بازی میکنه آدم بازم یادش میفته که دیگه تهران تنها شهر دوست داشتنی براش نیست...
اگر آفتاب این دوروز نبود حسرت دمای هوای پانزده درجه ای تهران در هفتهء آخر کارمو ساخته بود...عاشورا تاسوعا بعد از چهارسال عالی بود...مخصوصآ که اینبار با یک دوست بسیار عزیز همراه بودم و همهء شهر رو گشتم و توی برنامه هایی که توی این چهارسال ازشون شنیده بودم مثل شام غریبان میدان محسنی و نخل کشی خیابان شریعتی حضور فعال داشتم و کلی هم عکس گرفتم که به مرور توی فلیکر میگذارم...دانشنامهء کافی شاپها و پاتوقهای تهرانم رو هم در این سفر به نحو چشمگیری آپدیت کردم !!! هرچند که متاسفانه بیشتر پاتوقها مغازه های فست فودی هستند که مثل قارچ از هرگوشه سر بلند کرده اند...
در مقایسه با اضطرابی که تابستان امسال بواسطهء انتخاب احمدی نژاد به ریاست جمهوری وجود داشت جو جامعه آرامتر بود...آرامشی که الزامآ با بی تحرکی همراه نیست...
گویی جامعه به آرامی و بی هیچ گفتگویی به دو بخش تقسیم میشود...یک گروه آدمهایی که کتاب میخوانند و روزنامه و با اینترنت کار میکنند و عوام ...دوگروهی که چه بسا در یک خانه و زیر یک سقف زندگی میکنند ولی دیگر مدتهاست هم را نمیبینند و یا نادیده میگیرند...
با گروه اول میشود از خطری که ایران را بواسطهء برنامهء اتمی تهدید میکند حرف زد...برای اینها مهم است که وجههء بین المللی ایران در صحنهء جهانی چیست...از اینها میتوانی آخرین اخبار داخل ایران را بشنوی...
با گروه دوم اما هر حرف و بحثی عبث و بیهوده بنظر میرسد...نظرشان نظر مصاحبه شوندگان اخبار تلویزیون است و از پشت یک عینک دودی به دنیا نگاه میکنند...آدمها را به بدکاره و مذهبی و کشورها را به دوست و دشمن تقسیم میکنند...بین اینها خودت را بدجوری تنها حس میکنی...

شهروند نصف جهانی

شهروند نصف جهانی :يك روز پنج شنبه زمستاني تورنتو كه از خواب بلند مي شي و مي بيني دلت براي ماماني و بابايي, براي خونه و اتاق خوابت, براي چهار باغ و ميدان نقش جهان, براي زنده رود و ترافيك تهران و دوستهاي با مرام يك ذره شده و ديگه حالت از اين توهم كه آيا چي بشه؟ آيا وزارت اطلاعات آقاي خامنه اي اينقدر بي كاره كه به من گير بده؟ به هم مي خوره. اينقدر به هم مي خوره كه گوشي را برمي داري و به آژانس مسافرتي زنگ مي زني و اولين بليط به تهران را مي خري...

بايگانی وبلاگ