چهارشنبه، فروردین ۱۳

هوا مثل شماله امروز...يکذره بارون اومد اينقدر خنک و خوب شده...سرم درد ميکنه از صبح تا حالا پاي کامپيوتر نشستم و وقت تلف کردم...بچم رفته شمال...دوروزه که صداشو نشنيدم...دلم براي همه چي تنگ شده...عيد ديدني ٫شمال ٫آجيل...حتي فيلمهاي تکراري تلويزيون...
گاهي وقتها فکر ميکنم نکنه زندگي همونها بود و من راهو اشتباه اومدم...نکنه بيست سال بگذره و تازه بفهمم که تا حالاش خودمو گول زدم...
يکروزايي ميزنه به کلم که بلند شم بساطم رو جمع کنم و برگردم ايران...
نميـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدونم...نميـــــــــــــــــــــــــــدونم...هيحيو نميدونم...فقط ميدونم که امروز دلم خيلي تنگ شده.......

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ