دلتنگی
دلتنگی میتونه رنگ برگ چنارای جلوی دانشگاه باشه که خیابون ولی عصر رو یاد آدم بیاره...میتونه هم آواز گنجشگها باشه که کوچه پسکوچه های درکه رو تو ذهنت مجسم کنه...میتونه شکل آرشیو وبلاگ سایه باشه که شبای بیخوابی تابستون سه سال پیش رو برات زنده کنه...
میتونه مزهء آلبالو خوشگل باشه و با مزهء شور اشک قاطی بشه...میتونه یک کلمه باشه یا یک قطعه شعر...نوای موسیقی یا...
شکل هرچی باشه فرقی نمیکنه فقط میدونم که میاد و مثل مار قلبتو نیش میزنه و هیچی هیچی هم نمیتونه دردشو آروم کنه....
پنجشنبه، اردیبهشت ۸
دلتنگی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر