جمعه، شهریور ۳۰

روزمره

روزمره

در عین اینکه آدم ناآروم و پر جنب و جوشی هستم و مدام برای خودم دردسرهای جدید جور میکنم اما بعضی موقع ها هم استعداد عجیبی دارم توی غرق کردم خودم توی یه برنامه ثابت مثل همینی که این دوهفتهء گذشته بهش میپردازم یعنی صبح تا ساعت ده و یازده رسیدگی به کارهای اداری و ایمیل و نامه ها و بعدش هم تا ساعت پنج بعد از ظهر توی کتابخونه دانشگاه درس میخونم و ساعت شش تا هشت هم کلاس زبان و بعدش میام خونه و لیوان چایی بدست یکم اینترنت گردی میکنم و آخرش هم در آغوش یک کتاب پلیسی که تازه از کتابخونه گرفتم خوابم میبره...این سیستم روتین و معمولی خیلی احساس مثبت بودن و آرامش بهم داده!

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ