روزمره
از اونجایی که دستگاه آدم کپی کنی هنوز اختراع نشده مجبور شدم پریشب تا خود صبح بیدار بمونم که بتونم درس بخونم بعدش همدیروز صبح بلند شدم رفتم بانک و بقیهء کارای اداری و بعد از اونهم دوباره کتابخونه تا ساعت یازده که امتحان داشتم...بعد از امتحان رفتم خرید برای خونه بعدش یه دونه ساندویچ نون و پنیر و خیار و گوجه درست کردم برای خودم و بعدشم رفتم تلافی دوشب بیخوابی رو درآوردم و چهار پنج ساعت خوابیدم...بهترین قسمت دیروز اما موقعی بود که از خواب پاشدم و دیدم خواهر کوچیکه برام کوکو سیب زمینی درست کرده, جدا از اینکه صد سالی بود کوکوسیب زمینی نخورده بودم و خیلی بهم چسبید, اینکه یه نفر آدمو لوس کنه و به آدم فکر کنه خیلی خوب بود!!
امروز هم باید برم دنبال کارای بیمه ام که بهم ریخته و بعدش باز کتابخونه و درس برای امتحان فردا...
چهارشنبه، مهر ۱۱
روزمره
Labels: روزمره
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر