پنجشنبه، اردیبهشت ۱۷

تنبلي ٫بي انگيزگي و بقيهء بهانه ها

امروز ديگه رسمآ روي هرچي آدم تنبل رو سفيد کردم و بدون اينکه مقاله ام رو بنويسم رفتم سر کلاس تازه قرار بود به دستيار استادمون ايميل بزنم که يادش باشه مقالهء قبليمو بياره که صد البته ننوشتم!!!بعد از کلاس هم منتظرش نشدم که بياد و ايرادهاي دو تا مقالهء قبلي رو بگه...
هوا هم که گندش رو درآورده و يکسره ميباره ...دو تا کلاس ظهر و عصرم رو هم بيخيال شدم و عوضش اومدم نشستم پاي کامپيوتر که مثلآ جون خودم تحقيق هزار سال پيشمو بنويسم اما دقيقآ دو ساعته که همينجوري بيخودي تو وبلاگا ميگردم و اين آهنگ عروسکي عروسکي اندي رو که صفا رو وبلاگش گذاشته گوش ميکنم...
هي بخودم ميگم که وقت کشي نکن٫آخه دختر حسابي اينهمه وقت و پول هزينه ميکني که راست راست بگردي و هيچکاري نکني؟؟؟
اصلآ انگاري من ديگه اون آدم پر انگيزهء چند سال پيش که توي هر ساعت هزارجور برنامه داشت و هزار جور کار مختلف رو باهم ميکرد نيستم...انگاري يه جورايي از اونهمه انرژي خالي شدم...مني که هميشه پر از ايده هاي جديد بودم از همه چيز خالي شدم...نميدونم شايد هم ايراد از اينجا موندنه...وقتي ميبيني همه چيز دور و ورت در صلح و صفا و آرامشه تو هم دچار رخوت ميشي...از اين حال اما بدم مياد...اصلآ اين روزها از خودم بدم اومده...اينکه به هدفهات نزديکتر از هميشه باشي ولي براي رسيدن بهشون هيچ کاري نکني خيلي بده...اگر فکر ميکردم که يه مانع سر راهه خيالم راحت ميشد اما وقتي اين مانع خود آدم باشه چي کار بايد کرد؟؟؟

پ.ن:اينهمه خبر بد دادم يه دونه خبر خوب هم دارم!اونهم اينکه اسکروچ دوباره مهربون شده اصلآ شده خود ميکي ماوس بجون خودم:) همين امروز صبح رفت براي دل من در عرض سه سوت يه دونه کارت تلفن خريد و يکربع تموم به تُرکي قربون صدقم رفت تا اخمام باز شه:))
پ.ن دو: نگار جونم خوب که فکر ميکنم ميبينم که بچم خود ميکي ماوسه فقط بعضي وقتها اسکروچ ميره تو جلدش!!!

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ