پنجشنبه، خرداد ۷

وبلاگ کمتر زندگي بيشتر!!!

اِ اِ اينجا کجاست؟؟چقدر آشنا به نظر مياد...اين نوشته هاي کيه؟؟ببخشيد من شما رو يه جا نديدم؟؟بله؟!جدآ؟؟جل الخالق يعني ميگين اينها رو من نوشتم؟؟
سلام:)
انگار هزارساله که من اينورها نيومدم... تقريبآ بيست روزه که من از وبلاگم دورم اين طو.لاني ترين زمانيه که من از زمان آشناييم با اينترنت ازش دور بودم!!!حتي موقعي که دوسال و نيم بيش وارد اطريش شدم و با کمال تعجب متوجه شدم که برخلاف تبليغات بوقهاي اجانب٫ در خارج اينترنت در خيابان نريخته و اگر توي يک شهر نسبتآ کوچک اروبايي در مورد اينترنت کافه يا همون کافي نت خودمون سوال کني همه چپ چپ نگاهت ميکنند( و البته از آن موقع بايد حدود دوسال و اندي ميگذشت تا متوجه بشم اين خارج از اون خارجها نيست و امکانات شهري مثل تهران فقط با شهرهاي غول بيکر دنيا مثل لندن و فرانکفورت و نيويورک قابل قياس است)...
خلاصه دردسرتان ندهم الان که فکرش را ميکنم تا براي غيبت کبري !!! دليل و بهانه تراشي کنم هيچ کار مثبتي توي ذهنم نمياد!!!درس هام تلنبار شده چون وقت و حوصلهء درس خوندن نداشتم...گردش و تفريح هم نرفتم !!!از دوستام هم صد ساله بيخبرم...انگاري اين دوسه هفته يه جايي بين زمون و آسمون بودم يه جايي که ساعت نداشت که برنامه ريزي نميشد کرد...راستشو بخواين اين دو سه هفته معني کارپه ديم رو که آيدا هميشه ميگفت رو يه جورايي مزه مزه ميکردم...از گذشت زمان لذت ميبردم و سعي ميکردم براي اتفاق افتادن چيزي انتظار نکشم که کار خودمو بکنم...زندگيمو اونجوري که دوست دارم پيش ببرم و از سورپريزها لذت ببرم...توي اين چند روزه دوباره لذتهاي قديميم رو پيدا کردم کتاب خريدن و روزنامه خريدن...پياده رويهاي سرخوشانه با مونا...تاب سواري...احساس ميکنم چند وقتي بود که زيادي جدي به زندگي نگاه ميکردم حالا ديگه وقتشه از جلد جدي و خشکم دربيام وجواني کنم:)
خلاصه که تا پير نشديد يک دوسه هفته اي از وبلاگ دست بکشيد و زندگي کنيد...


هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ