سیروان- تو خیال کردی( لینک از لگوماهی)
دویست و پنجاهمین سالگرد تولد یوهان کریستف ولفگانگ موتزارت
قارهء سیاه
سال دوهزارو پنج در اروپا و البته در اتریش پنجاهمین سالگرد پایان جنگ جهانی دوم بود...به این مناسبت امسال برنامه های متفاوتی از قبیل نمایشگاههای عکس و فیلمهای جنگ...کنفرانس ها و جلسات مختلفی برای بررسی یکی از فجیع ترین وقایع قرن بیستم برگزار شد...
دانشگاه من هم در ترمی که آخرین روزهایش میگذرانیم کلاسهای متفاوتی را به موضوعات مربوط به جنگ جهانی دوم اختصاص داده بود...در طول ترم گذشته بیشتر از تمام سالهای قبل در مورد این جنگ خانمان برانداز شنیدم...بیشتر از همیشه متوجه شدم که چقدر اطلاعات تاریخی ام در این زمینه آماری است... بیشتر کتابهایی که من در ایران دربارهء جنگ جهانی مطالعه کرده ام به روند جنگ میپردازد و کمتر به پایه های ایدئولوژیک آن...
آن چیزی که کتابهای مربوط به تاریخ جنگ جهانی درایران فاقد آن هستند ماهیت خشونت و جنایت سیستماتیکی است که حکومت فاشیستی را از دیگر حکومتهای دیکتاتوری و سیاه متفاوت میکند...
جنایت و خشونتی که در تارو پود یک سیستم بهم میامیزد و تودهء مردم را هم به خود آلوده میکند...
چیزی که کتابهای تاریخ ما در ایران فاقد آن هستند آمار کشته شدگان جنگ جهانی نیست...ما در جهان سوم متخصص جمع آوری و ارائهء اعداد و ارقام هستیم...چیزی که نمیدانیم ماهیت کسانی است که مرتکب این خشونت ها شده اند...کمتر کتاب تاریخی میگوید که کسانی که در اردوگاههای مرگ نازی, داوطلبانه به عضویت جوخهء اعدام درآمده بودند نه قاتلان حرفه ای و نه صرفآ افراد اس اس( پلیس نازی) بلکه بعضآ از افراد عادی پلیس, داوطلبان ارتش,زنان و مردانی بودند که از قلب یک جامعهء متمدن اروپایی میامدند...
چیزی که کتابهای تاریخ به ما نیاموخته اند قدرتی است که در ایدئولوژی مستتر است...قدرتی که از زنان و مردان عادی قاتلان بی رحم و خشنی میسازد...
دیروز توی قفسهء فیلمهای ویدئو تک محله مان دستم ناخودآگاه به سمت فیلم خاطرات آنه فرانک رفت ,خاطرات دخترک یهودی که دوسال تمام از ترس حکومت هیتلر به همراه خانواده اش درانباری کارخانه ای در آمستردام پنهانی زندگی میکرد , مکانی که سرانجام در آخرین سال جنگ توسط پلیس کشف و ساکنینش به اردوگاه مرگ فرستاده شدند...
آنچه که بین داستان این فیلم و کلاسهای این ترم من و کتابهایی که من اینجا در بارهء دوران فاشیسم در اروپا مطالعه کردم مشترک است تلاش در جهت نشان دادن خشونتی است که بطور سیستماتیک اروپا را در چنگال خود فراگرفته بود...خشونتی که در طی دستکم یک دهه بطور وسیعی در این قارهء کهن ریشه کرده و اثراتش حتی امروز هم در پس ذهن بسیاری از ساکنان این سرزمینها وجود دارد...
دیشب وقتی در لابلای تصاویر فیلم قسمتهای مربوط به آمستردام را میدیدم برایم غیر قابل باور بود که شهر زیبا و مردم آرام و متمدنی که امروز به فرهنگ چند ملیتیشان میبالند
تنها پنجاه سال قبل نه تنها شاهد که در برخی موارد دست اندرکار جنایاتی بودند که امروز به کابوس میماند...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر