بهاریهء یک جهان سومی
میگویم دپ نوروزی زده ام...دوست فلیکری ام* توی مسنجر مینویسد اینها همه اش تلقین است و روحیهء آدم دست خودش است...منهم برای اینکه نظریه اش را امتحان کنم از دیروز اصلآ اصلآ به این فکر نمیکنم که پنجمین عید بدون چهارشنبه سوری و هفت سین و عیدی و عید دیدنی و دور از پدرو مادرم را سپری میکنم...صبح ساعت هشت کلاس داشتم و تا هفت و هشت شب هم سر کلاس خواهم بود...بعدش با جمع دوستان ایرانی توی رستوران ایرانی جمع میشویم و گل میگیم و گل میشنویم و مثل شوهای نوروزی صادره از لس آنجلس از برگشتن به ایران جشن گرفتن در میهن پاک آریایی میگوییم و سعی میکنیم اصلآ اصلآ به این فکر نکنیم که سال به سال داره امید بازگشت ما به میهن آریایی اسلامی کمتر و کمتر میشه...در ادامهء این ماجراها تازه آخر هفته هم میریم یه جشن نوروزی دیگه و با هم میخوریم و مینوشیم و میرقصیم و سعی میکنیم اصلآ اصلآ به این فکر نکنیم که مهلت قطعنامهء بعدی شورای امنیت چند هفته دیگه سر میاد و گرهء طناب دور گردن گربه ای که زادگاه محبوب همگی مان است تنگ تر و تنگ تر میشه...
نه من اصلآ اصلآ دپ نوروزی نزده ام و کاملآ هم خوشبین و امیدوارم...ممکنه حتی یه گلدون سنبل هم بخرم و بذارم روی میزم تا اتاقم بوی بهار بگیره و حافظ رو هم دستم میگیرم و برای سال جدید فال میگیرم و باور میکنم که اوضاع بهتر از این میشه و تحریمها هیچ اثری نخواهند داشت و جنگی در کار نخواهد بود و سال پر از شادی و موفقیتی در انتظار همه مان خواهد بود...
*این دوستان فلیکری و وبلاگی و اینها هم در قالب همان جبر جغرافیایی جهان سومی مان میگنجد که خودمان و هرکه دوست داریم و دوستمان دارد در گوشه وکنار دنیا پخش و پلا شده ایم..
سهشنبه، اسفند ۲۹
بهاریهء یک جهان سومی
Labels: جبر جغرافیایی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر