کورت والدهایم
همراه با لیزا و فابیو توی کافه نشسته بودیم و مقالهء درسی مان را دوره میکردیم که اس ام اس میشائیل آمد با خبر کوتاه درگذشت کورت والدهایم ...
تا همین چند ماه پیش کورت والدهایم تنها عکسی بود و سرگذشتی در میان سرگذشتهای باقی دبیرکلهای سازمان ملل در کتاب نسبتآ قطوری که چند سالی است در کتابخانهء اتاقم در تهران خاک میخورد...از فوریه امسال و به یمن عضویت در یک فوروم دانشجویی در زمینهء سیاست خارجی که زیر نظر UNITED NATIONS ASSOCIATION OF AUSTRIA و در حقیقت زیر نظر کورت والدهایم فعالیت میکند از نزدیک با این شخصیت برجستهء تاریخی آشنا شدم.
پیرمرد خوش پوشی که با وجود کهولت سن هرروز ساعت ده صبح با لبخند وارد دفتر میشد و پس از سلام و احوالپرسی به دفتر کارش میرفت...
در این بین چندباری فرصتی دست داد تا با او صحبت کنم و حتی برای یک دورهء کارآموزی بوسیلهء شخص خودش مصاحبه شوم که برای من افتخار بزرگی محسوب میشود...
شایعات زیادی که در زمینهء عضویت وی در ارتش نازی و نقشش در جریان نسل کشی یهودیان وجود دارد بویژه در اروپا و آمریکا بر سایر خدمات وی در زمینهء صلح و تریج ارزشهای سازمان ملل سایه انداخته...
تاثیر این شایعات حتی در خبرهای پیرامون مرگ وی دیده میشود...برای کسانیکه اورا از نزدیک میشناختند اما کورت والدهایم مرد آرام و صلح طلبی بود که تا پایان عمر به ارزشهای سازمان ملل و برابری ملتها و فرهنگها معتقد بود...پیرمرد خوش مشربی که به جوانان و نقش آنان در آینده معتقد بود و هیچ فرصتی را برای ارتباط با آنها از دست نمیداد...
جمعه، خرداد ۲۵
کورت والدهایم
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر