پنجشنبه، خرداد ۱۸

کابوس ماهیانه

کابوس ماهیانه

پوف...همش چند قطره هورمون ناچیز میتونه باعث بشه که توی روز آفتابی آرومی مثل امروز که کل فکر و خیال و دغدغهء آدم چهار صفحه و نصفی درس و مشق دانشگاه است اینقدر احساس نا امیدی و بیچارگی بکنی که انگار کشتی هات غرق شده و چکت برگشت خورده و شوهرت بخاطر قرضهاش زندانی شده!!
یک مقاله ای این چند روزه از هانا آرنت میخونم که درمورد تفاوت حقیقت و واقعیت است و اینکه حقایق مثل عشق و یا درد زیاد در دایرهء تجربیات شخصی آدمها قرار میگیرند و هرقدر هم برای دیگران تشریح و تعریفش کنی اونها نمیتونن تصور درستی از اون داشته باشندو به همین دلیل اینجور حقایق به دنیای واقعی راهی ندارند...عادت ماهیانه بنظر من جزو اون دسته ازحقایقی است که در دایرهء تجربیات زنان قرار میگیره مثل درد زایمان و یا حاملگی...هرقدر هم که زنان برای پارتنر, شوهر,برادر و شوهر و یا دوستان پسرشان در مورد حالت روحی شان در این مقطع صحبت کنند آنها نمیتوانند درک درستی از آن داشته باشند در حالیکه تنها ذکر یک کلمه برای مخاطبان مونث میتواند حقیقت این حس را منتقل کند....

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ