پنجشنبه، آذر ۲۷

اون Referat بود که تعريفشو کرده بودم امروز بالاخره Presentation اش کرديم تموم شد و رفت...البته قرار مون هفتهء پيش بود ولي با اون وضع کي ميرسيد شصت صفحه متن سنگين و تئوريک رو يکشبه آماده کنه اونهم من که رابطم با مطالب تئوريک شديدآ شکرآبه!!!اصلآ مخم هنگ ميکنه...خلاصه اينکه هفتهء پيش قبل از شروع جلسه رفتم پيش استادمون و گفتم که بخاطر کمبود وقت و اينکه آلماني زبان دومم است به مطلب مسلط نيستم استادمون هم که يک آقاي برزيلي جنتلمن و بسيار خوشرو است گفت که ميتونيم Referat رو هفتهء بعد ارائه کنيم من هم از خوشحالي نيم متر پريدم هوا :)
در عرض يک هفته هم چند بار متن رو خوندم ولي خوب از اون کتابهاي پدر درآر است که سير ارتباطات رو از الفبا تا کامپيوتر بررسي ميکنه!!!!و بحه هاي گروه که همشون هم اطريشي هستند صداشون دراومده بود چه برسه به من...
خلاصه اينکه امروز بالاخره آخرين کار دانشگاهي قبل از کريسمس رو ارائه کرديم اگرچه من بخش خودمو بيشترشو از رو خواندم و همه اش هم به همکلاسيم تکيه داده بودم که يه وقت وسط سالن تشريح که محل برگذاري کلاسمون هست نيفتم!!!
خداجون مرسي که اين يکي هم بخير گذشت...حالا فقط دوروز ديگه و بعدش تعطيـــــــــــــــــــــــــــــــل...

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ