شنبه، آذر ۱۸

بی زبانی یا بیسوادی

بی زبانی یا بیسوادی

پرستو نوشته :" چقدر بد است که حرف‌هايی داشته باشی، نظر داشته باشی درباره‌ی موضوعی که از تو می‌پرسند و فقط به خاطر تسلط نداشتن‌ات به زبان دربمانی از جواب دادن يا جواب بدهی، نه کامل، نه روشن و می‌دانی که سطح حرف زدنِ تو، قدرتِ بيانِ تو خيلی بيش‌تر است. حيف." میخواستم بگویم که این مسئله بویژه وقتی در سنین بزرگسالی به خارج از کشور بیایی و مثلآ در رشته ای در دانشگاه مشغول به تحصیل بشوی خودش را بیشتر نشان میدهد...یعنی اینکه آدم در زمینهء رشتهء خودش به کلمات و اصطلاحات آشنا است ومیتواند با دیگران ساعتها در مورد موضوعات روزمره و یا موضوعات مورد مطالعه اش بحث و گفتگو کند اما همینکه دامنهء بحث به موضوعات دیگر حتی در حد اطلاعات عمومی کشیده میشود زبانش بسته میشود آنهم نه به دلیل ضعف اطلاعات بلکه به سبب ضعف زبان...همهء کسانی که در کشور جدید مدرسه نرفته اند و دیپلم نگرفته اند در این زمینه ضعف چشمگیری دارند...مثلآ طرف دکترای فیزیک دارد اما از کلمات و اصطلاحات کاملآ پیش پا افتادهء دربارهء بیولوژی بی خبر است و یا فوق لیسانس علوم سیاسی دارد اما نمیداند فلان عملیات ریاضی را چطور در قالب کلمات بیان میکنند و یا اینکه مثل من با دهان باز به همکلاسی که در مورد مادها و پارسها سخنرانی میکند خیره میشود و درحالیکه معادل آلمانی این اقوام را برای نخستین بار میشنود توی ذهنش دنبال همان یکذره اطلاعاتی میگردد که توی کتابهای تاریخ بی مصرفمان خوانده است...

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ