پنجشنبه، بهمن ۱۵

پسر خاله

پسر خاله

یک آدمهایی هستند که آدم برای اولین بار میبیندشون و فکر میکنه هزار ساله که میشناسدشون...یکسری هم هستند که آدم وبلاگشون رو باز میکنه و حتی با تمپلیت صفحه شون هم احساس پسر خالگی میکنه!!!
وبلاگ وسوسه رو قبلآ میخوندم و بعدش گمش کردم!!امشب باز تو وبگردیهام کشفش کردم کلي با نوشته هاش حال کردم:

آدم بعضی وقت‌ها تنها می‌شود. بعضی وقت‌ها خسته. بعضی وقت‌ها ناتوان... آدم بعضی وقت‌ها دلش می‌گیرد. آدم بعضی وقت‌ها آن‌چنان کلافه می‌شود که بدون فکر کردن حرف می‌زند. آدم‌ بعضی وقت‌ها احمق می‌شود. بعضی وقت‌ها کارهايی می‌کند که بعدها از کردنشان پشيمان می‌شود. آدم بعضی وقت‌ها دلش می‌خواهد برگردد و اشتباهاتش را درست کند. آدم بعضی وقت‌ها راه را اشتباه می‌رود. گاهی به بن‌بست می‌رسد. بعضی وقت‌ها گم می‌شود. بعضی وقت‌ها می‌خواهد برگردد... بعضی راه‌ها برگشت ندارند و پشيمانی بار سنگينی است.
اما اين «بعضی وقت‌ها» هم می‌گذرند و آدم یاد می‌گيرد.
دارم یاد می‌گیرم!

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ