جمعه، شهریور ۷

شايد اين امتحان آخرين تجربه مشترك ما باشه.شايد اين آخرين دلواپسي مشترك ما باشه.(ميدونم تو هم نگران اين امتحاني.من با توام.نگران نباش.)شايد اين آخرين باشه.....
شايد از اين ببعد هر كدوم راه خودمون رو بريم،بدون اينكه به پشت سر نگاه كنيم،يا براي حرف زدن با هم تلاشي كنيم،يا حتي دلتنگ هم بشيم.شايد ديگه هيچوقت منتظر هم نشيم.
ولي ميخوام بدوني كه اين تنبيه،تنبيه دور و جدا از تو بودن،بدترين تنبيه زندگيم بود.
ميخوام بدوني كه خيلي دوستت داشتم.
ميخوام بدوني كه....

فراموشش كن.اگه قرار باشه راههامون از هم جدا بشه،بهتره كه ندوني.
اگه راههامون يكي بود،يه روزي بت ميگم....


بعضي از نوشته هاي اين خانومي انگار از ته ته دل منه...دوست جون بخاطر نوشتنت ممنون...

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ