دوشنبه، مرداد ۲۰

نوشابه اميري هم از کشور خارج شد و به خيل نويسندگان و روشنفکراني پيوست که در چند سال اخير زندگي در غربت را به اسارت در خانهء پدري ترجيح داده اند... زور مداران و زر پرستان جمهوري اسلامي در اين بيست و چند ساله به اندازهء چند صد سال سرمايه هاي مادي و معنوي کشور را به نابودي کشانده اند...از سويي معادن و کارخانه ها و ذخاير زيرزميني را چوب حراج زده اند و پيشاپيش به فروش رسانده اند و سوي ديگر با مسدود ساختن فضاي جامعه موحبات فرار دسته جمعي اهل هنر و فرهنگ و دانش را فراهم آورده اند... از يک طرف مهاجرت روز افزون دانشپژوهان به خارج از کشور سبب گشته اند و از طرف ديگر به قلع و قمع و زنداني کردن جوانان به جرم دگر انديشي و آزادي خواهي کمر بسته اند... با دستي درهاي مراکز فرهنگي و ورزشي را سد ميکنند و با دستي ديگر انواع و اقسام مواد مخدر را در جامعه ترويح ميدهند... روزنامه را ميبندندو خانهء عفاف ميگشايند...دانشگاهها را زندان ميکنند...کوچه هاي شهر را به عشرتکده مبدل کرده اند و دختران و بسران را روسپي ميبسندند... فقر...ترس...خفقان...قافيهء زندگي نسل جوان شده است... آزادي و اميد در خاطره ها گم شده!! از وحشت مردابي که بنام جمهوري اسلامي سرزمين بدري ام را در خود ميبلعد بخود ميلرزم...اين کابوس تا کي ادامه دارد؟؟اين وحشت کي به پايان ميرسد؟؟؟

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ