یکشنبه، تیر ۲۳

.... سلام
بعد از يک ماه که وبلاگ دار شديم دو نفر بهمون سر زدن(مرسي تحويل)!!!!
يکيش که Ng نويسنده وبلاگ راز ما است که خيلي خوشگل مينويسه وتازه همسايه هم هستيم...
اما اي ميل دوم را امير نوشته و بزرگوارانه از پرباري وبلاگ ما تعريف کرده!!!؟؟؟؟
راستش رو بخواهيد ما (من و حاج آقاي مربوطه) از يک ماه پيش وبلاگ نوشتن رو شروع کرديم وتازه کلي هم اعلاميه سياسي صادر کرديم و خلاصه وسط امتحانها کلي به دنياي سايبر خدمت کرديم...اما در کمال ناباوري و تاسف هيچکس(به معناي دقيق کلمه هيچ احد الناسي نگفت خرتون به چند)البته اينکه ما همه چيز را همينجوري راست ودرست اينجا ميگيم اصلا کار درستي نيست و هيچ بقالي نبايد بگه ماست من ترشه ولي خوب چون ما با شما خودموني هستيم و از اين حرفها بينمون نيست اينه که همه چيو همينجا خودمون ميگيم...
اينکه تو جمله ها اينهمه ما ميبينيد سفارش حاج آقاي مربوطه است که ميگه :ما خيلي وقته ديگه بينمون من نداريم(يعني خيلي ندار و خودموني هستيم)...

چي شد که ما وبلاگ نويس شديم؟؟؟

نويسندگان اين وبلاگ يعني من و جناب حاج آقا هردومون دانشجو در بلاد کفر هستيم و فعلا براي تنفس در هواي آزادي جمهوري اسلامي...شرکت در راهپيمايي بر ضد آمريکاي جهانخوار...زدن مشت محکم...ديدن فيلمهاي سينمايي وطني و خوردن مقدار متنابهي قرمه سبزي جون و لواشک و آب زرشک و ترشي و کلي کار ديگه که فقط اينجا حال ميده(مثل درکه رفتن پنج شنبه جمعه ها...شمال رفتن...)اومديم زير سايه آقا...
اول من اينجا(بلاگستان عليا)را بواسطه عنصر معلوم الحال حسين درخشان ملقب به Hoder کشف کردم و خبرش رو با کلي شادماني و سرور بعرض حاج آقامون رسوندم و حاج آقا هم طبق معمول طي يک ضد حال اساسي که اثرش همچنان پس از گذشت يکماه باقي است ابراز مخالفت فرمودند اما طبق ضرب المثل معروف زن را داخل شيشه هم بندازي کار خودش را ميکند!!! بنده دست بکار وبلاگ نويسي شدم وتازه حاج آقا را هم شديدا وسوسه كردم تا جاييکه همين الان زنگ زد و گفت ميخواد براي وبلاگ مقاله اجتماعي بنويسه ....

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ