سلام...
الان يکدفعه بارون ريز و تندي شروع شد که آدم از بوش مست ميشه...
عاشق بوي بارونم آخه شب اولي که با حاج آقا جونم يواشکي تلفني حرف زديم هم بارون ميومد....
توي ديار کفر آدم دلش براي خيلي چيزهاي ايران تنگ ميشه مثلآ همين آب زرشک يا آلبالو خوشگل يا مهمونيهاي خوانوادگي آخر هفته ها...ديدن فيلمهاي جشنواره فجر توي سينما فرهنگ...بوي خوش کفپوش موزه هنرهاي معاصر...منظره برفي ديزين...
واما بوي بارون اونهم وسط تابستون از اون چيزاييه که آدم رو حسابي ديوونه ميکنه مخصوصآ که ازش کلي خاطره داشته باشي....
یکشنبه، مرداد ۶
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
بايگانی وبلاگ
-
▼
2002
(139)
-
▼
ژوئیهٔ
(16)
- سلام... راستي شما اهل گريه کردن هستيد؟ چه وقتهايي ...
- سلام... آخي من هم دلم شمال ميخواد...خوش به حال همه...
- سلام... رفتيم درکه،کلي شيطوني کرديم...دنبال هم دوي...
- سلام... الان يکدفعه بارون ريز و تندي شروع شد که آد...
- از اول عصر اينقدر خوش بودم كه حد نداشت... كلي حرف ...
- وزارت كار بايد از اين سايت بلاگر ياد بگيره كه چطور...
- ماجراي وبلاگ نويسي ما جماعت ايراني ماجراي معروف قي...
- سلام... امشب حالم به دو دليل گرفته است پس اگر يکم ...
- سلام...
- آخ جون امروز يه عالمه وبلاگ بازي ياد گرفتم... هر ك...
- واييييييييي چرا اين بلاگر گير كرده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
- سلام.. بازهم طبق معمول بلاگر بازي درآورده...
- .... سلام بعد از يک ماه که وبلاگ دار شديم دو نفر ب...
- سلام... چند روز پيش حدرمطلبي انتقادي در مورد فيلم ...
- سلام... سرانجام مشكلات وبلاگ بنده و حاج آقاي مربوط...
- سلام... اين چرا كار نمي كنه؟؟؟
-
▼
ژوئیهٔ
(16)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر