سلام...
رفتيم درکه،کلي شيطوني کرديم...دنبال هم دويديم...سياوش قميشي خونديم...
اينقدر بوسش کردم که...
وقتي داشتيم برميگشتيم حاج آقا جونم يه دفه برگشت پشت سرش رو نگاه کرد(آخه قربونش برم مثل آنتن ميمونه) آره وقتي برگشت ديد يه دختر پسره دارن همديگرو وسط جاده ميبوسند...بيچاره دختره اينقدر هول شده بود که نزديک بود پرت بشه تو دره(از مضرات مغازله در فضاي آزاد)...بعدش هم بيچاره ها از ما خجالت ميکشيدن و همش پشت سر ما ميومدن(غافل از اينکه ما هم ار علاقمندان به طبيعت!!!! هستيم...
یکشنبه، مرداد ۶
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
بايگانی وبلاگ
-
▼
2002
(139)
-
▼
ژوئیهٔ
(16)
- سلام... راستي شما اهل گريه کردن هستيد؟ چه وقتهايي ...
- سلام... آخي من هم دلم شمال ميخواد...خوش به حال همه...
- سلام... رفتيم درکه،کلي شيطوني کرديم...دنبال هم دوي...
- سلام... الان يکدفعه بارون ريز و تندي شروع شد که آد...
- از اول عصر اينقدر خوش بودم كه حد نداشت... كلي حرف ...
- وزارت كار بايد از اين سايت بلاگر ياد بگيره كه چطور...
- ماجراي وبلاگ نويسي ما جماعت ايراني ماجراي معروف قي...
- سلام... امشب حالم به دو دليل گرفته است پس اگر يکم ...
- سلام...
- آخ جون امروز يه عالمه وبلاگ بازي ياد گرفتم... هر ك...
- واييييييييي چرا اين بلاگر گير كرده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
- سلام.. بازهم طبق معمول بلاگر بازي درآورده...
- .... سلام بعد از يک ماه که وبلاگ دار شديم دو نفر ب...
- سلام... چند روز پيش حدرمطلبي انتقادي در مورد فيلم ...
- سلام... سرانجام مشكلات وبلاگ بنده و حاج آقاي مربوط...
- سلام... اين چرا كار نمي كنه؟؟؟
-
▼
ژوئیهٔ
(16)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر