بالاخره خوابگاهمو عوض کردم!!از دو سه ماه بيش همش در تکاپو بودم که يک جايي وسطهاي شهر پيدا کنم کّه هم به دانشکده ام نزديک باشه و هم از لحاظ قيمت و کيفيت مناسب باشه...خوابگاه قبليم نسبتآ کم جمعيت و خيلي آروم و تر و تميز بود و مخصوصآ بحه هاي خيلي خوبي داشت اما اشکالش اينه که در قسمت شمال غربي وين و در نزديکي دانوب قرار داشت و مثلآ فاصله اش تا دانشگاه با مترو بيست دقيقه ميشد ...و از اونجايي که در شهرهاي قديمي اروپايي مثل وين اغلب ادارات و سازمانها در قسمت مرکزي شهر واقع است آدم مجبور ميشه هر روز کلي وقتشو توي مترو صرف بکنه ...اين خوابگاه جديدم اما تقريبآ وسط شهر واقع شده...تا دانشکده ام پياده پنج دقيقه راهه و تا دانشکاه اصلي ده پانزده دقيقه پياده روي داره...خوابگاه قبليم يک ساختمان چهار طبقه نسبتآ نوساز بود که يک آشپزخانهء بزرگ مشترک توي طبقهء همکف و يک اطاق تلويزيون خيلي خوشگل با مبلهاي گرم و نرم آمريکايي داشت و يکدونه از اين دوچرخه ثابتها که من مشتري ثابتش بودم...بعدش توي هر طبقه چند تا سرويس داشت... ولي اين جديده در اصل يک آپارتمان است با هفت هشت تا اطاق در هر طبقه که بهش( WG ( WohnGemeinde ميگن و منظور خونه هاي دانشجويي است...ساختمونش قديمي است اما همه چيزش رو بازسازي کرده اند و کلآ خيلي شيک و پيک است...اطاقم اينجا دو برابر اطاق قبليه و توي طبقه با هفت هشت نفر ديگه بطور مشترک يکدونه آشبزخانه و دوسري سرويس داريم اما خوب اشکالش اينه که نزديکه خيابونه و سر و صداش زياده :فرشاد امروز صبح به موبايلم زنگ زد و سر و صداي خيابون رو شنيد فکر کرد که وسط خيابونم... بعد از دوسال زندگي توي خوابگاه حالا دوباره توي آپارتمان زندگي کردن خيلي جالبه...عادتها و رفتارهايي که آدم توي هرکدوم داره و سيستمي که به هرکدومش حکمفرماست...آدم توي خوابگاه يکجورايي شلخته ميشه چون خوب هميشه يک مستخدم هست که همه جارو تر تميز ميکنه ...يکذره همچين بفهمي نفهمي وحشي ميشه عين آدمهايي که توّي جنگل زندگي ميکنند چون زياد با ديگران در ارتباط نيست...اما وقتي توي يک آپارتمان زندگي کني بايد مدام به رفتارت دقت کني... خلاصه خيلي خوبه که دوباره دارم اهلي ميشم!!!
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
بايگانی وبلاگ
-
▼
2003
(154)
-
▼
اوت
(38)
- از امروز به مدت يک هفته براي گذراندن يک کلاس کو...
- سايت سکسي رفتن اونهم تو دانشگاه در حاليکه اين کا...
- بابا جان يه ذره فانتازيتونو بکار بندازين و ياد بگي...
- اينهم از نتايج ازدواج آقاي همسر با مشهورترين دختر ...
- آقا دو روز که آدم وبلاگ نمينويسه دستش خشک ميشه..اص...
- اين نظر خواهي وبلاگ من ديوونه است و تعداد نظرات رو...
- شايد اين امتحان آخرين تجربه مشترك ما باشه.شايد اين...
- از هرچه بگذريم سخن يک همبرگر آبدار با نيم کيلو س...
- خيلي خوبه که آدم هر وقت چيزي به ذهنش ميرسه روي کاغ...
- توي اينترنت رومهاي دانشگاه ما هزار ماشاء الله بزنم...
- خورشيد خانوم شهرمون هم عروس شد...فکر کنم الان خي...
- يواش يواش شروع ميشه...مثل يه سوزش خفيفه توي شقيقه ...
- هركاري ميكنيد فقط ايميلهايي رو كه عنوانشون Thank ...
- ديروز که توي گوگل و ياهو دنبال کاريکاتور از امام و...
- منو بگو که ديروز دو ساعت توي اين گوگل دربدر شده گش...
- بنازم اين نوه نتيجه هاي بيامبر رو که وقتي بعد ...
- آدمي که بجاي رينگ تون موبايلش صداي جيرجيرک بذاره ا...
- ماهنامهء زنان: اولين کافینت مخصوص زنان، 14 بهم...
- امم... ايناي پايين رو براي دل خودم نوشتم...نه... ب...
- پاي اينترنتم که زنگ ميزنه...صداي مهربونش توي گو...
- اين وبلاکه خيلي باحاله...هرچي ميخونم بيشتر باهاش ح...
- زنگ ميزنم... باباش تلفنو جواب ميده...ميگه نيست...ي...
- ديوانه تر: چيزی که برام قابل درک نيست اينه که چرا...
- به گزارش سايت عزرائيل : به اينوسيله از تمامي باز...
- قبلآ خوندن بعضي از مجلات ياروزنامه ها براي من ...
- ماهنامه زنان ؛ دکتر سيد محمود انوشه در نخستين نشست...
- من عاشق ابرم...توي تهران بهترين سرگرميم ديدزدن اب...
- از خواص زندگي توي خانهء مشترک دانشجويي يکي هم اي...
- جواد يواش آقا من تا حالا جدي جدي فکر ميکردم اين ج...
- مدل وبلاگنويسي آدمها به آدرس وبلاگشون بستگي داره م...
- شبکهء arte آلمان هفته گذشته برنامهء مستندي پخش ک...
- الحق و الانصاف که اين برنامهء انتخاباتي رهبر براي ...
- بعضي وقتها از دست مونا اينقدر حرصم ميگيره که دلم م...
- مژده مژده!! بالاخره اين اينترنت دانشگاه ما هم به ق...
- نوشابه اميري هم از کشور خارج شد و به خيل نويسندگان...
- دلتنگيهاي ارسطو ...داشتم مي گفتم، در دنياي امرو...
- غلط نکنم اين خورشيد خانوم داره بار وبنديلش و ميبند...
- بالاخره خوابگاهمو عوض کردم!!از دو سه ماه بيش همش د...
-
▼
اوت
(38)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر