يه روز دلگير آفتابي
با خودم ميگم: شايد اگر عاشق نبودم...اگرپدر و مادرم از اون آدمهايي بودند که زندگي رو به آدم زهر ميکنند...اگر توي ايران اينهمه آدم مهربون و صميمي رو نداشتم که بودن هرکدومشون برام مثل يه معجزه است...اگر توي اون آب و خاک بزرگ نشده بودم...اگر به آفتاب پائيزي تهران عشق نميورزيدم...اگر فقط يک سر سوزن بيخيالي و بيرگي قاطي کروموزومهام بود...اگر...اگر...اونوقت امروز ميشد يه روز قشنگ وآفتابي و ميتونستم برم و زير نور طلايي آفتاب بشينمو فکر شهري رو نکنم که چندين هزار کيلومتر ازش دور شدم...فکر اون آدمهاي مهربونيو نکنم که تعطيلاتمو به قشنگترين روزهاي زندگيم بدل کردند...
اما من...عاشقم...مهربونترين مامان و باباي دنيا رودارم...بهترين دوستايي که هرکسي فقط ميتونه آرزوي داشتنشونوبکنه...از يکي از قشنگترين کشورهاي دنيا ميام و به فصلهاي رويايي شهرم عشق ميورزم...و دور شدن از همهء اينها امروز رو به يکي از دلگيرترين روزهاي سال تبديل کرده...
مامان و باباي مهربونم...فرشاد عزيزم...خواهر گلم...شقايق..نگار...مژده...ندا...آزاده...زهرا...پرستو بخاطر بودنتون خدا روشکر ميکنم و خيلي خيلي زود پيشتون برميگردم...
پ.ن: از همه تون که با پست قبلي نگرانم شديد ممنون بخاطر همين مهربونيهاست که هرجاي دنيا که باشم چشمم عاشقانه دلواپس و نگران گربه ايه که روي نقشه دنيا بهم چشمک ميزنه...
شنبه، شهریور ۲۸
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
بايگانی وبلاگ
-
▼
2004
(199)
-
▼
سپتامبر
(17)
- دردسرهاي ما با عنکبوت خيالباف آقا من به هيچ قسمت ...
- آه کبرا!!! اين دوسه روزه يه اندازهء سه چهارسال پا...
- خودموني مبتذل ميشود!! از مال دنيا هيچي اون کم ندا...
- اندر احوال آريان بزار برم... نگو نه٫ نگو بي توچ...
- آلبالو خشکه و سيمين غانم آن لاين هي جانمي اينترن...
- مهرماه مهرماه بايد عاشق شد .... يک مهرماهي بايد ع...
- گلي ترقي در گفتگو با بي بي سي نمی دانم خاطرات حا...
- ايرانگردي! يارم رفته به کاشان٫ منو کرده پريشان:(
- کيف دستي تان چقدر ميارزد؟؟؟ اگر از شما بپرسند که ...
- امــــــــــــــــــــــــروز من اگر برخيزم تو ا...
- من يک کم از قافله عقب افتادم اما از قديم گفتن: ماه...
- دريچه ما چون دو دريچه، رو به روى هم، آگاه ز ِهَر...
- يه روز دلگير آفتابي با خودم ميگم: شايد اگر عاشق ن...
- بالاخره وقتش شد:(
- ميخندم اما خنده ام تلخه ميدوني ميگريم اما گريه از ...
- باهم خنديدن در يک رابطه مهم است که بتواني حرفت ...
- کرمها چند روزي بود که کامپيوتره را داده بودم رفت ...
-
▼
سپتامبر
(17)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر