جمعه، تیر ۲۴

ایرانی خُلّص

اینروزها وبلاگستان بوی گند میدهد درست مثل زندگی واقعی...اینروزها وبلاگستان را به گند کشیده ایم مثل خود زندگی واقعی...همان زندگی که اغلب برای فرار از آن به دنیای مجازی پناه آورده ایم...
یکنفر...یکنفری که ما سه سالی است میخوانیمش به مشکلی برخورده...بعد یکسری آدم جمع میشوند وبه دو گروه تقسیم میشوند :دوستانش و دشمنانش...فصل مشترک این دو گروه هم این است که صرفآ حرف میزنند له یا علیه اش ...از دور مینشینند و میگویند لنگش کن...باز صد رحمت به آنهایی که سکوت میکنند یا سعی میکنند با کلامشان مرهمی بر دردی باشند...دیگران اما با زبانشان زخم خورده ای را بیشتر زخمی میکنند و گرگهایی را میمانند که گوسفند زخمی را تنها گیر آورده اند...
روش ها هم واقعی است...هم در طرفداری و هم در مقابله...هردو خاله زنکی یا بهتر بگویم ایرانی خُلّص...
این آدمهایی را دیده اید که توی ختم دم در کنار خانوادهء مصیبت زده می ایستند و خودشان را بهش نسبت میدهند...در حالیکه دردشان اصلآ دلداری دادن به مصیبت دیده نیست...میخواهند خودشان را مطرح کنند...
الان هم نوشی و ماجرایش بهانه شده تا یکی پز بدهد که ما اینقدر پارتی مان کلفت است که هر ایمیلی که میزیم طرف جواب میدهد و مثلآ به ایمیلهای بقیه محل نمیگذارد...آن یکی پس از شرح عشقبازیش در آنطرف دنیا( دوبی) از تلفنی حرف زدن با قربانی اصلی میگوید و از این طریق تحسین و تعجب حضار را از شدت بچه معروفی بخود جلب میکند...از جبههء مقابل هم حسادتها و رقابتهای خاله زنکی صفحات وبلاگ روشنفکرهای!!!! وبلاگستان را رنگین میکند و بهانه های بدنام کردن طرف هم همان هایی است که در جامعهء نکبت زدهء امروز ایران بوفور یافت میشود...طرف دوست پسر اطلاعاتی داره...دستش با رژیم توی یک کاسه است...با دوستان ما آبش توی یک جوب نمیرفته پس ناراحتی روحی دارد و صلاحیت نگهداری بچه ها را ندارد!!!!
یک نگاه به دوروبرمان بکنیم...این همان رفتاری نیست که در جامعهء واقعی هم پیش گرفته ایم؟؟همان جامعه ای که از شدت دروغ و دورویی حالمان را بهم میزند؟؟؟

خراب کردن هرکس که از ما نیست؟؟؟انگ زدن و برچسب چسباندن به این وآن؟؟؟یا از آنطرف چسباندن خودمان به انحاء مختلف به مرکز حادثه برای جلب توجه بیشتر...

یکی از دوستان اروپاییم تعریف میکرد که محال است در جمعی حرفی از موضوعی و ماجرایی بشود که ایرانیهای حاضر در جمع خودشان را به نحوی با آن مرتبط نکنند...انگار که ما ملت عقدهء جلب توجه و جنون خودبزرگ بینی را درخونمان داریم...

پانوشت:لابلای فحش و تهمت هایی که اینروزها بر سر گوسفند زخمی تنها افتادهء مورد حسادت معروف باریدن گرفته بود یکی هم این بود که طرف زندگی زناشویی خیلی از وبلاگ نویسها را به باد داده وغیره وغیره...خوب بو بکشید بوی گند تفکر پلاسیده را میشناسید که معتقد است زن موجودی شیطانی است و مرد را به فساد میکشد؟؟؟همانکه در هر فتنه ای دست زنی را در کار میبیند؟ ؟؟

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ