دستهایی پر از هندوانه
Sunrise
از واگذاری همهء کارها به دقیقهء نود یکی هم اینکه توی چهارگوشهء اتاق چهار سری جورواجور کتاب و دفتر دستک تلمبار شده و روی لپ تاپم چهارتا فایل ورد باز است و با اینهمه بازهم از رو نرفته ام و همچنان از گشت و گذار در هوای ملس تابستانی وین و فیلم دیدن و هری پاتر خواندن و ناخنک زدن به غرور و تعصب خانم جین آستین دست برنمیدارم...
پ.ن: لابلای سطور رمانهای کلاسیکی مثل همین اثر شاهکار خانم جین آستین جادویی نهفته است که گاهی طرفدار سرسپرده ای مثل مرا هم از صرافت هری پاتر خوانی و دلنگرانی برای دامبلدور مجروح وامیدارد!!
پ.ن 2:سرم که خلوت شد باید یه مقاله بنویسم در باب وعده هایی که آدم موقع درس خوندن به خودش میده و سر خودشو گول میماله تا سر کتاب و درس بمونه...از یه طرف به دلم وعدهء آلبالو خوشگل و درکه و مهمونی میدم و از یه طرف دیگه با مونا و کریستیانه قرار مسافرت به ایتالیا و آلمان رو میگذارم...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر