اگه بارون بياد ميشه چترمو دستم بگيرم و برم زير بارون قدم بزنم...لبهء چتر رو تا جائي پايين ميارم که چهره ام از نگاه عابراني که از مقابل ميايند مخفي باشد...نگاهم رابه زمين ميدوزم به سنگفرش خيس خيابان به سايهء نمناکم روي زمين خيس...
اگه برف بباره ميتونم چکمه هامو بپوشم...شالگردنمو بندازم و برم زير آسمون برفي...سرمو ميکنم بالا تا دانه هاي سفيد برف روي صورتم بشينه...که سردي برف آرومم کنه...
وقتي باد مياد...وقتي طوفان ميشه...وقتي آسمون ابري دلش گرفته و نميباره نميدونم چکار کنم...پشت بنجره ميشينم و چشمهامو به آسمون ميدوزم که کي دوباره ميباره...انتظار...انتظار...انتظار...
چند وقته که آسمون همش ابريه...
جمعه، دی ۱۳
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
بايگانی وبلاگ
-
▼
2003
(154)
-
▼
ژانویهٔ
(13)
- وبلاگ نوشتن يکجورايي مثل رانندگيه وقتي چند وقت به ...
- ....
- 1
- hello agha make natonestim farsi bezanim in khano...
- وقتي دو تا امتحان خفن داشته باشي و يک تقويم پر از ...
- آقا ماشاءالله اين ايرانيها هرجا ميرند باعث امر خي...
- اخبار هواشناسي به گزارش بنده: هواي وين در سه روزگذ...
- ببين ها !!!حالا که بعد از ابدي نشستم پاي اينترنت ت...
- اونايي که مي گفتن آدم امتحان داشته باشه ذهنش براي ...
- اگه بارون بياد ميشه چترمو دستم بگيرم و برم زير بار...
- خورشيد خانوم از تموم شدن يک قصهء ديگه گفته... از ق...
- ...از موقعي که يادم مياد کريسمس برام خاطرهء شيرين ...
- آخيش!!! نصف تعطيلات سال نوي مسيحي به خوبي و خوشي گ...
-
▼
ژانویهٔ
(13)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر