جمعه، دی ۲۰

ببين ها !!!حالا که بعد از ابدي نشستم پاي اينترنت تا يکذره از خوشگذرونيهاي کريسمس و تنبل بازيهاي تعطيلات زمستوني تعريف کنم حالم گرفته شد :( اولش که جناب استاد معظم!! از موضوع تحقيقم ايراد گرفت و گفت بايد عوضش کنم (اونهم فقط دو هفته مونده به امتحان!!!منو بگو که دلم خوش بود شاهکار کردم با اين موضوع پيدا کردنم)...ولي بدتر از همه اين لامپ کچله که انگار بر اثر برف و سرماي اخير در شهر شهيد برور شارلوت!!!فيوزش پريده و سيمهاش قاطي شده و همينحوري الکي براي خودش تصميم گرفته که ننويسه...اصلآ هم فکر اين ملت هميشه در صحنه رو نميکنه که از اين به بعد بدون تئوريهاي نيمبندش چطوري شب رو روز کنند... نه آخه شما بگين با اين وضع آدم چطوري ميتونه وبلاگ بنويسه هان؟؟؟؟آخه اين انصافه؟؟؟اين مروته؟؟؟اين جوونمرديه؟؟؟( به سبک ديالوگهاي مسعود کيميايي!!)...

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ