مقتداصدر و المپيک آتن
آقا شاهديد تلاشهاي صدا و سيماي جمهوري اسلامي را در منعکس نکردن هرچه بيشتر خبرهاي دنيا رو؟؟
مثال هم فراوون از همين افتتاحيهء المپيک بگيريد که نحوهء پخشش (و يا بهتر بگم نحوهء پخش نکردنش) نه تنها باعث بي آبرويي همهء مجريان دراز و کوتاهي بود که يک کاره توي آتن و توي همين تهران خودمون دور هم نشسته بودند و عين خاله زنکها سر قيمت بليتهاي المپيک باهم سرو کله ميزدندکه موجب ريشخند کل مديران اين سازمان عريض و طويل بود تا گزارشات مربوط به نبرد در نجف ميان آمريکائي ها و جناب مقتدا صدر که تا زمانيکه مقتداصدر و تروريستهاي طرفدارش با پرروبازي ميدان دار بودند و حريف ميطلبيدند مدام بخشهاي خبري با بريک نيوز همهء اخبار رو بصورت زنده مخابره ميکردندو به محض اينکه ورق برگشت و آمريکايي ها با يک حملهء گازانبري جناب مقتدا را در زمين خودش غافلگير کردند اولويت اخبار مربوط به درگيريهاي نجف به بعد از خبر مربوط به کاشت موفقيت آميز تخم بادمجان در آذربايجان غربي منتقل شده!!!
راستي اين چند روزي که بازيهاي المپيک رو دنبال ميکردم به نکتهء جالبي برخوردم و اونهم نحوهء رفتار و برخورد اعضاي تيم هر کشوري است...يعني اعضاي هر تيمي حتي بدون اينکه حرف بزنند و با همون حضور کوتاه مدت خودشون روي دايو و يا روي دشک جودو يا کشتي و يا موقع شنا يا وزنه برداري يه جورايي معرف فرهنگ کشورشون هستند مثلآ ترکها که يه جورايي مثل ما ايرانيها خيلي دمونستراتيو و افراطي در صحنه حاضر ميشن...چينيها که خيلي آروم و فيلسوفانه بنظر ميان و يونانيها که يه جورايي شلخته وارند و اما ايرانيها که قربونش برم از همون روز افتتاحيه با هوچي بازي و بي سياستي گاو پيشوني سفيد بازيها شدند و بقيه تيم هم با الگو قرار دادن جنجال روز اول سعي دارند تا هنگام بازگشت هرکدوم دستکم به اندازهء ستارهء بازيها جناب مير اسماعيلي هوچي بازي راه بيندازند شايد لازمه کسي به بچه هاي مدرسهء جان گرير حالي کند که پدر جان ما الان ديگه خارج از ايران هستيم و اين اداها در دنياي عادي خريدار نداره تا اينکه ديگر شاهد وزنه برداري نباشيم که موقع وزنه برداشتن بجاي اينکه روي برداشتن وزنه تمرکز کنه در حاليکه زير چشمي دوربينها را ميپايد و به هواي اينکه الان وظيفهء سنگين نجات اسلام بگردن او افتاده شروع کند به صداي بلند تکبير و سلام و صلوات فرستادن و در آخر هم با وجود توسل به همهء ائمه بازهم وزنه را از نيم متري زمين بالاتر نبرد ( جناب کارخواه حتمآ بعدآ از ملاي تيمشان استفساء ميکند که چرا با وجود اينهمه باچه خواري بازهم مدالي بدست نياورده چون هرچه باشد توي ايران حتي سرهنگها هم با حفظ دو جزء قرآن درجه ميگيرند )....
به بابائه ميگم نکنه ما يه رگمون جهوده و خودمون خبر نداريم:) آخه خواهره برداشته ميون اينهمه ورزشکار عدل دست روي همون جودوکار اسرائيلي گذاشته که جناب مير آسماعيلي افتخار مسابقه بهشون ندادن الان هم قراره ميل باکس منو با عکس و لينکاي طرف بمبارون کنه خلاصه که خشت اول گر نهر معمار کج....
جمعه، مرداد ۳۰
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
بايگانی وبلاگ
-
▼
2004
(199)
-
▼
اوت
(9)
- مسافر که باشي به نگاه نگران واعتراضهاي مهربانا...
- مهماني آشپز چپ دست خوب بعد از گذشت يکماه خونه ...
- مقتداصدر و المپيک آتن آقا شاهديد تلاشهاي صدا و س...
- براي تو چه وقتي آدم احساس تنهايي ميکنه؟ کي تنت از...
- مزهء خاطرات همينجام... خودم رو توي کوچه پسکوچه ها...
- مني که يکموقع مامانم اينا رو محکوم ميکردم که منو م...
- هيچ فکر ميکردين فاصلهء بين بالغ بودن و عاقل بودن و...
- حرفي نيست ميدوني غصه ام ميگيره از اينکه يه جورايي ...
- تهران تهران که ميگن اينه؟؟؟ خدا پدر و مادر اين آق...
-
▼
اوت
(9)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر