جمعه، آذر ۲۹

توي ولخرجي من ضرب المثل فاميلمون بودم...توي ايران البته ولخرجي خيلي راحت تر بود چون هرچي کم مياوردم مادر گرامي جبران ميکرد اما اينحا بايد هواي کرديت کارتمو داشته باشم.
از اونجايي که ترک عادت موحب مرض است و هنوز موفق نشدم که اين مشکل را درمان کنم براي خودم يک روش جديد ابداع کرده ام که برطبق اون مخارجم رو حايگزين ميکنم يعني اينکه مثلآ اگر قرار باشه اين هفته سي- چهل يورو براي خونه خريد کنم قيد يکي دو قلم از مواد غذايي رو ميزنم و بحاش يک CD ميخرم يا يک کتاب يا کارت تلفن ميخرم که تند تند به بحم زنگ بزنم...چند وقت به چند وقت يک چيز کوچولو هم شده براي خودم ميخرم يا مثلآ ميرم موزه ياسينما در حاليکه در حالت عادي( وبنا به نصيحت والدهء گرامي) بايد خوب غذا بخورم و خودمو تقويت کنم و حسابي درس بخونم اما خوب استدلال من اين است که کسي تا حالا از گشنگي نمرده ولي آمار نشون ميده که در دنيا اغلب خودکشيهاي بر اثر افسردگي صورت ميگيره...يک لباس جديد٫يک آهنگ قشنگ ٫يک فيلم جالب همه چيزهايي هستند که روح آدم رو تغذيه ميکنند...گيرم که اين هفته دو تا پيتزا کمتر بخورم در عوض يک فيلم جديد ديدم و کلي حرف تازه شنيدم...
توي برخورد با واقعيات زندگي يکذره فانتزي داشتن روحيه آدم رو تقويت ميکنه و تلخي روزمرگي رو حتي براي چند لحظه هم شده از بين ميبره...

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ