جمعه، آذر ۲۹

من يک عادت بدي دارم و اونهم اينکه هيچ حرفي توي دلم نميمونه اگر از کسي حرفي بشنوم تا جوابشو ندم آروم نميگيرم ٫اين از مقدمه...
ماجرا از اين قرار است که چند روز بيش بنده خدايي يکعدد از اين فحشنامه هايي که فکر ميکنم براي اکثر وبلاگ نويسها آشنا باشه براي من فرستاده...منهم اينجا روي سخنم با اين دوست عزيز و دوستان عزيز همفکر اونه:
الف- گذشته از اکانت اينترنت و پول برق و تلفن و...آدم بايد کلي وقت بذاره که وبلاگي به گمنامي وبلاگ منو بيدا کنه بعدش بشينه مطالبشو خط به خط بخونه و تازه بعدش هم حوصله کنه که با خلاقيت تمام پونزده شونزده تا فحش پدر مادر دار رو توي يک ايميل چهار پنج خطي جا بده از اين بابت اين دوست گرامي حقيقتآ شايسته تقدير و تشکر مخصوص بنده است...
ب-براي اطلاع اين خوانندهء گرامي که بالاخره پس از بررسي فراوان وبا استفاده از دانش عميق روانشناسي و جامعه شناسي خود از لابلاي مطالب بنده اکتشاف بعمل آورده اند که نويسندهء اين سطور نديد بديد و خارج نديده و تازه به دوران رسيده و...تشريف دارد من در اين مکان اعلام ميکنم که حدس جنابعالي کاملآ ثائب است و من سال گذشته براي اولين بار در عمرم از مرزهاي ميهن اسلامي خارج شدم و برخلاف شما که خارجي بودن از سراپاي ايميلتان مشهود است!!! نديد بديد بوده و هنوز که هنوز است بااصطلاح خارج نديده هستم...و دقيقآ به همين خاطر است که توي وبلاگم از اين افه هاي خارجيها مثل کاپوچينو خوردن و آهنگ گوش کردن و...تعريف ميکنم آخه همونطوري که خودتان ميدانيد اين مرض نديد بديد بودن مثل خوره همهء وجودمو گرفته و درمان هم نداره...
ج -جناب آقاي خارجي متذکر شده اند که نوشته هاي بنده در وبلاگم موحب استهزاي من و انبساط خاطر ايشان و دوستان گرامي شان را فراهم آورده ام ٫اين مطلب بسي موجب خوشوقتي است چرا که در بين اينهمه وبلاگي که مدام از غم و درد و غصه ميگويند دستکم يک وبلاگ پيدا شده که به قيمت مسخره کردن خودش موجبات خوشنودي و انبساط خاطر خوانندگانش را فراهم مياورد...
د -در مورد ميزان غيرت و تعصب دوست پسر فابريک من(به زعم جناب خارجي) در مورد مطالبي که بنده در وبلاگ از قضا مشترکمان مينويسم پرسيده بوديد٫راستش را بخواهيد تصور من از تعصب و غيرت همواره با قتلهاي ناموسي قبايل عرب٫بدن کتک خوردهء زنان شوهر دار و چهرهء اشک آلود دختران کوچک خوانواده همراه بوده و از اين رو هيچگاه ملاکم در شروع و ادامه رابطه با او ميزان غيرتش نبوده چرا که شعور و فهم طرف مقابلم بسي ارزشمندتر است....
گذشته از اين هرچه فکر کردم رابطه اي ميان ميزان تعصب او و مطالب مندرج در وبلاگم نيافتم اما ميدانم که شعور٫معرفت٫محبت٫عشق و اعتمادش در کمتر کسي يافت ميشود و جواهري است که به هيح قيمت از دست نخواهم داد و بودنش حتي فرسنگها دور از من آتش عشقم را به او هميشه شعله ور ميکند...
ه -براي اطلاع جنابعالي و ديگر علاقمندان متذکر ميشوم که ايميل بنده و دوست پسر فابريکم(به زعم جناب خارجي) مشترک است و همهء ايميلها را ما مشترکآ ميبينيم... ولي اگر اختصاصآ با دوست پسر فابريک بنده صحبتي داريد ميتوانيد در قسمت عنوان نامه نامش را مرقوم بفرماييد...
-با تقدير وتشکر دوباره:نيوشا فرشاد
پ.ن:علاقمند بودم که اصل مطلب خوانندهء عزيز را در اينجا مياوردم اما دريغ که بنده از درج کلمات گهربار در وبلاگ شديدآ منع شده ام...

۱ نظر:

ناشناس گفت...

man lezat bordam khanooomi az neveshtehat va bishtaraz hame az ahange damien rice....
harkasi andaze darko sho'uresh sokhan mige labod fahme un fard ta hamin andaze boode
zende bashi
.
.
sissi

بايگانی وبلاگ