پنجشنبه، خرداد ۵

حکم حکومتی بلی یا خیر؟!!!

حکم حکومتی بلی یا خیر؟!!!

بنظر من اسم قوم بنی اسرائیل بیخودی بد در رفته چون هرچقدر نگاه میکنم هیچ قوم وقبیله ای مثل ما ایرانیها باریک بین و بهانه گیر نیستند...نمونه اش هم همین انتخابات ریست جمهوری آینده...

یک عده که تکلیف خودشون رو روشن کردن واصولآ معتقدند که ما ملت لیاقت دموکراسی رو نداریم و باید بشینیم دعا کنیم ببینیم که چه وقت منافع آمریکا و اروپا ایجاب میکنه که بیان و آخوندها رو ببرن و یه رئیس جمهور ترجیحآ فکل کراواتی خوشبو و خوش منظره برای ما بیارن...این عده که اغلب هم خارج نشین هستند البته معتقدند که در هردو صورت ایران جای زندگی نیست و این مردم کلآ همه شون افسرده هستند و تا موقعی که آدم میتونه تعطیلاتشو تو ونزوئلا و جزایر قناری بگذرونه ایران باید بره جلو بوق بزنه...

اون عدهء دیگه اول همه یکصدا میگن ما دچار یاس فلسفی شده ایم و توی انتخابات شرکت نمیکنیم تا حال جناح راست رو بگیریم و نشونشون بدیم که یه من ماست چقدر کره داره!!!
انگاری که شرکت یا عدم شرکت در انتخابات براساس اصل روکم کنی است و انگاری که اصولآ برای جناح راست مهم است که بیست و دوهزارنفر رای میدهند یا بیست و دومیلیون...
و اصلآ هم نمیبینند که تصمیم به روکم کنی در انتخابات شوراها و انتخابات مجلس هفتم اول از همه حال اونهایی را گرفته که که صبح به صبح چشمشان به آن نخلهای بدترکیب سرچهارراهها میفتد و هرروز عصر توی ترافیک احمقانهء شهر ساعتها وقتشون تلف میشه وخبرنگار نشریات مورد علاقه شون با مشت و لگد و بدوبیراه پذیرایی میشن و نظرات و تصمیمات عشرتها را را بعنوان نمایندهء ملت باید طی چهارسال آینده شاهد باشند و هرروز هم خودشان را لعنت کنند که اون روز جمعه بعد از ظهرشون رو بجای خط و نشون کشیدن برای اعضای محترم شورای نگهبان و خندیدن به ریش این و اون میتونستند بهتر صرف کنند...

بعدش اون گروهی هستند که از قضا هنوز بکلی از تاثیر انتخابات و دموکراسی و غیره کاملآ ناامید نشده اند اما طوری از رئیس جمهور آینده و انتظاراتشون حرف میزنند که هرکی ندونه انگاری همهء عمرشون رو توی سوئیس و نروژ گذروندند و حالا هم که به ایران برگشته اند هیچ وقت از بلوار میرداماد پاشونو پائین تر نگذاشته اند...اگر آدم این حرفها را از بچه سوسولهای ونک و جردن بشنوه(با عرض معذرت از همهء سوسولهای گرامی) حرفی نیست ولی وقتی میبینی که روزنامه نگارها و حتی آدمهای تحصیلکرده و بااصطلاح مطلع حرف از انتخاب رئیس جمهور سه زبانه و فکل کراواتی و عطر و پودری میزنند باخودت فکر میکنی که....

گروه سوم اما اون گروهی هستند که بوی عرق تن جناب معین و یا قیافهء غیر فوتوژنیکش زیاد تو ذوقشون نزده و احتمالآ از همون گروهی هستند که فکر نمیکنند همهء انگلیساها چشماشون چپه یا همهء خارجیها بلوند و چشم آبی و مدل آرتیستی هستند...اینها احتمالآ از اون دسته آدمهایی هستند که عقلشون به چشمشون نیست و فکر نمیکنند ایران یعنی بالای شهر تهران...آدمهایی که صحنه های خارجی فیلمهای بهروز افخمی رو به سکانسهای داخلی مهمان مامان و زیر پوست شهر ترجیح نمیدن...
آدمهایی که کمابیش با آمار و اطلاعات مربوط به میزان تحصیلات و بیکاری و خشونت خانگی و ازدواج و طلاق و...جامعه آگاهی دارند و فکر نمیکنند دغدغهء رئیس جمهور آینده باید صرفآ آخرین آلبوم گروه Blue باشه...مشکل این گروه سوم اما اینجاست که هنوز یک جایی بین دوراهی لاتها و چهارراه دموکراسی در نوسانند...فکر نمیکنند که کاندیداتوری معین و احتمالآ برنده شدنش در انتخابات هدف است نه حالگیری از شورای نگهبان و شاخ وشونه کشیدن برای جناح راست...این آدمهایی که در فصولی از زندگیشان بخاطر کوپن گوشت و مرغ و قبولی در گزینش فلان ادارهء در پیت هر ذلتی رو بجون خریده اند حالا احساس بی شرافتی میکنند اگر معین ولو از روشی نه چندان قانونی مجاز به شرکت در انتخابات شناخته شود...

خيلي از مشکلاتی که گریبانگیر جامعهء امروز ایران است علتش برخورد میان سنت و مدرنیته است...آدمهایی که با ذهنیتی سنتی با مسائل جهان مدرن روبرو میشوند ...و البته آدمهایی که خواسته های مدرنشان با واقعیات جامعه سنتی ایران سازگاری ندارد...
محمدعلی ابطحی در یادداشت امروزش نوشته...وقتي به ايده آل ها نمي توان رسيد نبايد بي توجه به شرايط ساختاري و واقعي کشور که در هر صورت هست و ما هم در اين کشور زندگي مي کنيم از حداقل ها هم چشم پوشي کنيم.

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ