یکشنبه، خرداد ۸

دموکراسی ما و دموکراسی اینها

دموکراسی ما و دموکراسی اینها





اینجا یعنی توی قارهء پیر اروپا انتخابات غالبآ در روزهای یکشنبه انجام میشود...انتخاب دولت یا مجلس ایالتی، و دولت و مجلس فدرال...هر چهارسال یکبار هم رئیس حکومت انتخاب میشود بعد انتخابات شهرداری و الی آخر...سرجمع میشود سالانه یکی دوتا رای گیری خورده ریز و چند سال یکبار یکی دوتا انتخابات بزرگ...توی اتریش(با ت بخاطر فتانه جانم) و تا جائیکه میدانم در اغلب کشورهای اروپای مرکزی و شمالی برگه های رای به در خانهء افراد واجد شرایط ارسال میشود...هرکسی در حوزهء مربوط به محل سکونتش رای میدهد یعنی اغلب دوستان من که از شهرهای کوچک و بزرگ کشور هستند بایستی برای شرکت در هرکدام از رای گیری های یاد شده آخر هفته به خانه برگردند و این یعنی صرف دوسه ساعت زمان برای سفر با قطار یا اتوموبیل و البته صرف هزینه...

با آنکه توی تقویمی که هرساله از طرف انجمن دانشجویی چاپ میشود روزهای خاصی را برای برگزاری تظاهرات و حرکتهای اعتراضی نشانه گذاری کرده اند...روز و هفته ای نیست که جلوی در دانشگاه اعلامیه و بروشوری به دستت ندهند که باز خبر از فلان زنجیر انسانی دور دانشگاه در اعتراض به فلان قانون جدید دولت یا بهمان حرکت اعتراضی در مخالفت با تصمیم جدید ریاست دانشگاه میدهد...درو دیوار دانشگاه پر است از اعلامیه هایی که سیاست های نظامی اتحادیهء اروپا، مصالحهء دولت با آمریکا،خرید جت جنگنده توسط دولت و هزارویک مسئلهء دیگر را با انجام تجمع و راهپیمایی و سخنرانی مورد اعتراض قرار میدهد...

برای صحبت دربارهء تحقیق گروهی دور هم جمع شده ایم اما خبرانشعاب یکی از احزاب ائتلافی دولت وقت اتریش باعث انشعاب گروه ما به دو جناحی میشود که خواستار یا مخالف انجام انتخابات زودهنگام برای تشکیل دولت جدید هستند...

دوم خرداد سال هفتادو شش من رای ندادم...حرفهای دختر خاله که از تاثیر مهر شرکت در انتخابات در قبولی کنکور داد سخن میداد هم بی اثر بود چون خودش باوجود شرکت فعال در تمامی رای گیری های سالهای گذشته همچنان پشت درهای کنکور مانده بود...خاتمی را نمیشناختم و حرف پدربزرگم توی گوشم زنگ میزد که دنبال مردم راه نیفت...اینها همان آدمهایی هستند که صبح زنده باد مصدق میکردند و هنوز غروب نشده خانهء مصدق را غارت کردند...مهر شرکت در انتخابات مجلس ششم اولین مهر روی شناسنامه ام بود و تجمعات دوران بعد از دوم خرداد نخستین فعالیتهای سیاسی من و بسیاری از همنسلانم...دوران دانشجویی ام مصادف شد با پررونق ترین دوران تاریخ روزنامه نگاری و یکی از موثرترین دوره های تاریخ معاصر ایران...دوران پس از دوم خرداد هفتادوشش برای تمام کسانیکه آنرا تجربه کردند بنوعی آغاز دوباره و تمرین جدی دموکراسی و مردمسالاری در تاریخ معاصر ایران است...مردمی که تا پیش از این تنها برای دریافت کوپن گوشت و مرغ و کسب جواز ورود به دانشگاه و دست بالا برای بودن در صحنه در انتخابات شرکت میکردند برای نخستین بار دریافتند که میتوانند در تغییر چیزی موثر باشند...باور کردند که حضورشان بی تاثیر نیست...

این روزها با هرکس که حرف میزنی و نوشته های هرکس را که میخوانی از دلزدگی و افسردگی سیاسی گفته...همه از دموکراسی نا امید شده اند و مردمسالاری را دام میدانند...خاتمی شده خیانتکار بزرگ و معین هم که دست بالا یک تدارکاتچی دیگر است...گردنشان را راست میکنند و چشمهایشایشان رامیگردانند که در انتخابات شرکت نمیکنیم دوبار به خاتمی رای دادیم که وضعمان این باشد؟؟ !!!!

وقتی دوستان همگروهم با حرارت از لزوم انجام انخابات زود هنگام سخن میگویند...وقتی کریستیانه و سونیا برای شرکت در انتخابات دولت محلی درست میانهء امتحانات ترم به خانه برمیگردند...وقتی که بچه های انجمن دانشگاه در سرمای زیر صفر و یا گرمای طاقت فرسا و در وقت نهارشان جلوی ورودی دانشگاه جمع میشوند تا برای سومین سال پیاپی بر ضد دریافت شهریه اعتراض کنند،طومار بنویسند و...باخودم فکر میکنم که ما بازی دموکراسی را یک کم ساده نگرفته ایم؟

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ