پنجشنبه، دی ۱۰

مونا

مونا

باهوشترين٫ملوسترين٫مهربونترين٫باگذشت ترين٫مصمم ترين وهدفمندترين آدمي که ميشناسم...وقتي کاري رو شروع ميکنه تا به نحو احسن تمومش نکنه از پا نمينشينه...اگر به کمکش احتياج داشته باشي يک لحظه هم معطل نميکنه...دست و دلبازترين آدميه که تا بحال ديدم بجز کتابهاي درسيش نسبت به هيچ چيز ديگه اي دلبستگي نداره...با کوچک و بزرگ هم صحبت ميشه...ميتونه ساعتها به دردودل ديگران گوش بده و خسته نشه...حضورش مثل نسيم دلپذيره...توي خونه ميچرخه و همه جا رو پر از گل و گياه و تصاويرِ طبيعت ميکنه...منضبط ترين آدميه که ميشناسم...وقتي برنامه اي ميريزه محاله که بهش عمل نکنه...
بعضي آدمها انگارکه دوبار به دنيا اومدن اينقدر که در هر کاري پخته و حساب شده عمل ميکنند...خواهر کوچولوي من هم با اينکه يکسال از من کوچيکتره اما هميشه اولين مشاور و راهنماي من بوده و هست...همين دوشنبه از تهران برگشت و امروز صبح هم دوباره راهي بود ايندفعه براي ده ماه رفت آلمان تا تز فوق ليسانسش رو تکميل کنه...توي قطار وقتي از فرودگاه برميگشتم تمام اين چهارسال مثل يک فيلم از جلوي چشمام ميگذشت...چهارسالي که ما بيش از هر زمان ديگري به هم نزديک بوديم...چهارسالي که هزارتا ماجراي کوچک و بزرگ رو باهم بشت سر گذاشتيم...امروز چهارسال و يکي دوماه ميگذره از اون روزي که ما دوتا وارد اين دنياي متفاوت شديم...چهارسال تموم براي هم نه تنها خواهر که پدر و مادر و دوست و همسايه و همخونه بوديم...چهارسالي که باهم و دوشادوش هم قدم زدن در اين دنياي جديد را ياد گرفتيم و حالا خواهر کوچولوي ملوس من که روز اول مدرسه اشک ميريخت و از مدرسه ميترسيد براي خودش خانومي شده...وقتي از پشت شيشه هاي قدي فرودگاه برام دست تکون داد افتخار کردم که اين خانوم خوشگل تحصيلکرده و ناز خواهر منه...
موناي عزيزم ٫خواهر گلم آرزو ميکنم که توي زندگي بيشتر از پيش موفق باشي و همهء چيزاي خوب دنيا مال تو باشه:*

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ