پنجشنبه، بهمن ۵

کارناوال عاشورا!


کارناوال عاشورا!







پرزنتیشنِ فردا را هم که انجام بدهم فقط میماند امتحان هفتهء آینده و مقاله هایی که باید تحویل بدهم ( اگر از حجم کارهای این ترم خبر داشتید میدانستید که جملهء بالا چقدر آرامش دهنده است)...میخواستم این هفته بروم ایران حتی چمدانم را هم نصفه نیمه بسته بودم اما وجدان دانشجویی بر شور مذهبیم غلبه کرد!!...حس و حال روزهای عاشورا و تاسوعا را خیلی دوست دارم...نمیدانم به این مراسم چه میگوئید, حسین پارتی, کارناوال خیابانی یا اهانت به شعائرِ اسلامی, هرچه هست از معدود روزهایی است که چهرهء جامعهء امروز ایران را کاملآ عریان میبینید...خیابانهای تهران که در حالت عادی پر از اتومبیل و دود و سرو صداست توی این دوروز مسیر رفت و آمد دسته های عزاداری است...مردم از پیرو جوان , داراو ندار, زن ومرد این روزها را در خیابان میگذرانند...از صبح تا شب و تا صبح...توی همین خیابانهایی که در روزهای عادی بعد از تاریک شدن هوا و حتی قبل از آن امنیت چندانی نداری...
سال گذشته ایام محرم را تهران بودم...حس و حال عجیبی است...دیدن آدمهایی که هرکدام به سبکِ خودشان در این مراسم شرکت میکنند...جوانانی که در ماشینهای مدل بالا صدای نوحه هلالی و حاج محمود کریمی *را بلند میکنند همانطور که آهنگهای دی جی الیگیتور را...
زنجیر زنهای پشت مو بلند جین پوش...علمدارهایی با ابروهای تمیز شده! دختران جوانی که با آرایش و استایل کامل دنبال دسته به راه میفتند!!
روضه خوانهای کراواتی و خانم جلسه ای های مدرن...
با این گزارش رادیو فردا موافقم که مراسم عاشورا در ایران به یک کارناوال عظیم بدل شده...آدمها هرکدام به سلیقهء خودشان در این کارناوال شرکت میکنند این را حتی از مدلِ نذری دادنهای این مراسم میشود تشخیص داد: قیمه و قرمه دیگر از مد افتاده است و جایش را به پیتزا و ساندویچ داده...و شربت های رنگین جای تخمِ شربتی را گرفته...
پارسال شبِ شامِ غریبان توی دوساعتی که در خیابانهای دوروبر میرداماد دنبال جای پارک میگشتیم و بعد از آن وقتی خودمان را به موجِ جمعیتی سپرده بودیم که کماندوهای پلیس را هم به وحشت انداخته بود فکر اینکه بازهم مردم کوچه وبازار موفق شده اند تفسیر خودشان را از مذهب و مراسم مذهبی بجای قرائتِ رسمی و حکومتی آن بنشانند لبخندی را بر لبانم نشانده بود......

*لینک نوحه از طریق حسام

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ