شنبه، دی ۱۶

خوددرگیری

خوددرگیری

فکر کنم دیگه متوجه شده باشین که من خیلی وقته وبلاگم نمیاد یعنی دست و دلم به وبلاگ نوشتن نمیره که نمیره...
اولش فکر کردم از کمبود موضوعه اما حتی ایتالیا رفتن هفتهء پیش هم دردی رو دوا نکرد...خدائیش با شرح همهء اون ساختمونها و آدمهایی که توی سفر دیدم وتجاربی که کسب کردم میشد یه سفرنامهء دویست سیصد صفحه ای نوشت اما من حتی به اندازهء یک پست سه چهار خطی هم نتونستم بنویسم...انگاری که قلمم خشک شده باشه...هی این چند روزه اومدم بنویسم ولی فقط آه و نالهء امتحانام بود و درسای نخونده بعد فکر کردم خواننده هام چه گناهی کردن که فقط باید شرح ناراحتی ها و استرس هامو بخونن و هیچی از خوشگذرونیهام براشون نگم!!
بعد تازه غیر از غم وغصه های درسی هیچی دیگه رو نمیتونم تو وبلاگم بنویسم چون دوست و آشناها وبلاگمو میخونن و همین باعث میشه همه چیزو از بیخ و بن سانسور کنم و به این ترتیب لطف دردودل کردن هم از بین میره...
هی نشستم باخودم فکر کردم که یه وبلاگ جدید باز کنم و هرچه دل تنگم میخواد بگم اما از اونجایی که کهنه پرستم دلم نمیاد از وبلاگی که پنج ساله در خوشی و ناخوشی شریکم بوده دل بکنم و برم یه جای غریبه!!!
خلاصه اینکه فعلآ خوددرگیری دارم...نتیجه اش احتمالآ یا این میشه که بالکل در وبلاگو تخت کنم یا اینکه دست از خودسانسوری بردارم و عین آدم وبلاگ بنویسم!!!

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ