جمعه، مهر ۱۷

بارون وسط تابستون

بارون وسط تابستون




توي زندگي هرکدوم از ما آدمهاي زيادي گذر ميکنند...آدمهايي با افکار و اخلاق و سلايق مختلف...با بعضيشون فقط سلام و عليکي داري و بيش بعضيهاي ديگه حتي سفرهء دلت رو باز ميکني...بعضيهاشون حتي موندني ميشن... يکي دوهفته...يکي دوسال...

اما آدمهايي هستند که مثل نسيمند که سبک و نوازشگر مياد و دورت حلقه ميزنه و موهاتو به بازي ميگيره...
يا حتي بهتر مثل بارون وسط تابستون... خنک٫لذتبخش و بي مقدمه...آدمهاييکه ميان و گردو غبار رو از آينهء زندگيت پاک ميکنند...باعث ميشن خودت رو بهتر ببينيي...آدمهايي که ميان و با حضورشون نور ميارند...آدمهايي که از هيچ ظاهر ميشن و همهء زندگي ديروزتو دگرگون ميکنند...
نميدونم اين شانسه يا معجزه... نميدونم که توي زندگي هرکسي چندبار اتفاق ميفته اما اگر يه روزي وسط کوچه پسکوچه هاي داغ تابستون قطره هاي خنک بارون روي تنت باريد دستت رو حايل نکن...زير هيچ چتري پنهان نشو برو برو زير بارون بزار قطرات زلالش گرد و غبار روزمرگي رو از تنت بشوره...بزار حال خوش عاشقي روزهاي خاکستريت رو رنگ بزنه...
عشق من..عزيزترينم...آدم خاص زندگي من٫ روز قشنگ تولدت رو تبريک ميگم٫ توکه با اومدنت خنکي نسيم و طراوت باران رو برايم به ارمغان آورده اي...

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ