چهارشنبه، مهر ۲۲

زبان سرخ...

زبان سرخ...

من اصولآ خيلي حاظر جوابم...از توي خونه تا سر کلاس درس و مدرسه تا توي دانشگاه هميشه پاي ثابت بحث و گفتگو ها بودم و آمادگي ذهني ام براي مباحثه زياد است...اما اين خصوصيت که از وجوه مثبت فعاليتهاي اجتماعي و بويژه رشتهء تحصيلي ام است به پاشنهء آشيل روابط خصوصيم مبدل شده يعني اينکه وقتي از چيزي يا کسي ناراحتم بجاي اينکه در موردش سکوت کنم يا اينکه مستقيمآ در مورد ناراحتيم صحبت کنم صرفآ براي برنده شدن در بحث حرفايي ميزنم که اصلآ نبايد زده بشه... چيزهايي که بواقع منظور نظرم نيست... با اين حرکت يه جورايي که دل طرفم رو ميسوزونم و يک ذهنيت چرکين براش بوجود ميارم...بعدش تازه عذاب وجدان ميگيرم که اين چه کاري بود من کردم و چرا حرفي رو زدم که خودم بهش اعتقاد ندارم!!!
هربار هم کلي خودم رو سرزنش ميکنم ولي تا يکي پا رو دمم ميزاره يادم ميره و روز از نو...

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ