یکشنبه، مهر ۱۹

تريب عاشقي

تريپ عاشقي

ميگفت فلاني بيشتر از اينکه عاشق باشه از تريپ عاشقي خوشش مياد...يه جورايي فريفتهء اداهاي عاشقانه است تا اينکه واقعآ عاشق باشه...
همينجوري حرف ميزنه و من گوشي تلفن به دست روي کاناپه دراز ميکشم و سعي ميکنم بين نقطه هاي جدا افتادهء روي سقف يک اارتباط منطقي پيدا کنم......ميگه دختره فرق اين دوتا رو نفهميده داره گرفتار رابطه اي ميشه که سرانجامي نداره...ميگه پسره خيلي بچه است و بي تجربه...ميگه دختره آخر سرش بيشتر ضربه ميخوره...ميگه...
شبه... پنجره رو باز کرده ام و به آسموني خيره شدم که هيچي ستاره نداره...به ابرهايي که آسمون رو سياه کرده اند و بوي باروني که نمياد...به آسمون خيره شدم و دنبال نقطه هايي ميگردم که پيوندشون بدم...به آسمون خيره شدم و سعي ميکنم فکر نکنم...

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ