Graz,Summer 2004
صبوحي
بين کاغذهاي جورواجور توي کيفم يه نوشته از جان لوک گودارد دارم که از سال دوم دبيرستان باهامه امروز صبح اتفاقي ديدمش و ديدم چقدر بدرد حال الانم ميخوره:
نه اکنون و نه هيچ زمان ديگري در عمرم من هرگز تمايلي نداشته ام که باور کنم هر آنچه ميتوانسته ام انجام داده ام!
اما اين را خوب ميدانم که هيچکس به بيروزي نميرسد مگر رنج فراوان کشيده باشد و هرگز شکستي رخ نميدهد اگر آدمي آنچه را در توان دارد انجام دهد...
ب.ن: راستي چقدر جاي شاهين و صبوحي هايي که هر روز مينوشت خالي است!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر